m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 25/8/23 #11 Tara Motlagh گفت کردم سفر از کوی تو شاید روی از یاد فریاد که جز یاد توام همسفری نیست کلیک کنید تا باز شود... کنج عزلت را گزیدن یک قدم تا عاشقیست عاشقی عمری میان جمع تنها بودن است امضا : m.sina
Tara Motlagh گفت کردم سفر از کوی تو شاید روی از یاد فریاد که جز یاد توام همسفری نیست کلیک کنید تا باز شود... کنج عزلت را گزیدن یک قدم تا عاشقیست عاشقی عمری میان جمع تنها بودن است
Tara Motlagh کاربر انجمن سطح 9 ارسالیها 305 پسندها 1,022 امتیازها 6,833 مدالها 10 26/8/23 #12 m.sina گفت کنج عزلت را گزیدن یک قدم تا عاشقیست عاشقی عمری میان جمع تنها بودن است کلیک کنید تا باز شود... کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد امضا : Tara Motlagh
m.sina گفت کنج عزلت را گزیدن یک قدم تا عاشقیست عاشقی عمری میان جمع تنها بودن است کلیک کنید تا باز شود... کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 26/8/23 #13 Tara Motlagh گفت کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد کلیک کنید تا باز شود... کارم چو زلف یار پریشان و درهمست پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت این شادی کسی که در این دور خرمست امضا : m.sina
Tara Motlagh گفت کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد کلیک کنید تا باز شود... کارم چو زلف یار پریشان و درهمست پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت این شادی کسی که در این دور خرمست
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 26/8/23 #14 m.sina گفت کارم چو زلف یار پریشان و درهمست پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت این شادی کسی که در این دور خرمست کلیک کنید تا باز شود... که بر من و تو در اختیار نگشاده است نشان عهد و وفا نیست در تبم گل بنال بلبل بیدل که جای فریاد است حسد چه می بری ای سست نظم بر «حافظ» امضا : فلورا.
m.sina گفت کارم چو زلف یار پریشان و درهمست پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت این شادی کسی که در این دور خرمست کلیک کنید تا باز شود... که بر من و تو در اختیار نگشاده است نشان عهد و وفا نیست در تبم گل بنال بلبل بیدل که جای فریاد است حسد چه می بری ای سست نظم بر «حافظ»
Tara Motlagh کاربر انجمن سطح 9 ارسالیها 305 پسندها 1,022 امتیازها 6,833 مدالها 10 27/8/23 #15 فلورا. گفت که بر من و تو در اختیار نگشاده است نشان عهد و وفا نیست در تبم گل بنال بلبل بیدل که جای فریاد است حسد چه می بری ای سست نظم بر «حافظ» کلیک کنید تا باز شود... کاش میدیدی به چشم عاشقان رخسار خویش تا دریغ از چشم خود میداشتی دیدار خویش سر به دلها دادهای مژگان خوابآلود را برنمیآیی مگر با تیغ لنگردار خویش امضا : Tara Motlagh
فلورا. گفت که بر من و تو در اختیار نگشاده است نشان عهد و وفا نیست در تبم گل بنال بلبل بیدل که جای فریاد است حسد چه می بری ای سست نظم بر «حافظ» کلیک کنید تا باز شود... کاش میدیدی به چشم عاشقان رخسار خویش تا دریغ از چشم خود میداشتی دیدار خویش سر به دلها دادهای مژگان خوابآلود را برنمیآیی مگر با تیغ لنگردار خویش
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 30/8/23 #16 Tara Motlagh گفت کاش میدیدی به چشم عاشقان رخسار خویش تا دریغ از چشم خود میداشتی دیدار خویش سر به دلها دادهای مژگان خوابآلود را برنمیآیی مگر با تیغ لنگردار خویش کلیک کنید تا باز شود... کــــه مــن از جمــله عالــم به دو صد پرده نهانم مشنـو این سخن از من و نه زین خاطر روشن که از این ظاهر و باطن نه پذیرم نه ستانم… امضا : فلورا.
Tara Motlagh گفت کاش میدیدی به چشم عاشقان رخسار خویش تا دریغ از چشم خود میداشتی دیدار خویش سر به دلها دادهای مژگان خوابآلود را برنمیآیی مگر با تیغ لنگردار خویش کلیک کنید تا باز شود... کــــه مــن از جمــله عالــم به دو صد پرده نهانم مشنـو این سخن از من و نه زین خاطر روشن که از این ظاهر و باطن نه پذیرم نه ستانم…
D Deleted کاربر فعال سطح 37 ارسالیها 1,488 پسندها 26,290 امتیازها 61,573 مدالها 56 31/8/23 #17 فلورا. گفت کــــه مــن از جمــله عالــم به دو صد پرده نهانم مشنـو این سخن از من و نه زین خاطر روشن که از این ظاهر و باطن نه پذیرم نه ستانم… کلیک کنید تا باز شود... کی گفتهام این درد جگر سوز دوا کن برخیز و مرا با دل سرگشته رها کن مارا ز تو ای دوست تمنای وفا نیست تا خلق بدانند که یاریم جفا کن
فلورا. گفت کــــه مــن از جمــله عالــم به دو صد پرده نهانم مشنـو این سخن از من و نه زین خاطر روشن که از این ظاهر و باطن نه پذیرم نه ستانم… کلیک کنید تا باز شود... کی گفتهام این درد جگر سوز دوا کن برخیز و مرا با دل سرگشته رها کن مارا ز تو ای دوست تمنای وفا نیست تا خلق بدانند که یاریم جفا کن
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 31/8/23 #18 Ayanᵛᵗ گفت کی گفتهام این درد جگر سوز دوا کن برخیز و مرا با دل سرگشته رها کن مارا ز تو ای دوست تمنای وفا نیست تا خلق بدانند که یاریم جفا کن کلیک کنید تا باز شود... کاشکی هستی زبانی داشتی تا ز هستان پردهها برداشتی هر چه گویی ای دم هستی از آن پردهٔ دیگر برو بستی بدان امضا : m.sina
Ayanᵛᵗ گفت کی گفتهام این درد جگر سوز دوا کن برخیز و مرا با دل سرگشته رها کن مارا ز تو ای دوست تمنای وفا نیست تا خلق بدانند که یاریم جفا کن کلیک کنید تا باز شود... کاشکی هستی زبانی داشتی تا ز هستان پردهها برداشتی هر چه گویی ای دم هستی از آن پردهٔ دیگر برو بستی بدان
ملکه جهنمی❄ گوینده انجمن سطح 25 ارسالیها 2,868 پسندها 16,619 امتیازها 44,373 مدالها 20 1/9/23 #19 کسی روز محشر نگردد خجل که شبها به درگه برد سوز دل اگر بندهای دست حاجت آر و گر شرمسار آب حسرت ببار m.sina گفت کاشکی هستی زبانی داشتی تا ز هستان پردهها برداشتی هر چه گویی ای دم هستی از آن پردهٔ دیگر برو بستی بدان کلیک کنید تا باز شود... امضا : ملکه جهنمی❄
کسی روز محشر نگردد خجل که شبها به درگه برد سوز دل اگر بندهای دست حاجت آر و گر شرمسار آب حسرت ببار m.sina گفت کاشکی هستی زبانی داشتی تا ز هستان پردهها برداشتی هر چه گویی ای دم هستی از آن پردهٔ دیگر برو بستی بدان کلیک کنید تا باز شود...
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 2/9/23 #20 ملکه جهنمی❄ گفت کسی روز محشر نگردد خجل که شبها به درگه برد سوز دل اگر بندهای دست حاجت آر و گر شرمسار آب حسرت ببار کلیک کنید تا باز شود... کس دل نمیدهد به حبیبی که بیوفاست اول حبیب من به خدا بیوفا نبود از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی با چون منی به غیر محبت روا نبود امضا : m.sina
ملکه جهنمی❄ گفت کسی روز محشر نگردد خجل که شبها به درگه برد سوز دل اگر بندهای دست حاجت آر و گر شرمسار آب حسرت ببار کلیک کنید تا باز شود... کس دل نمیدهد به حبیبی که بیوفاست اول حبیب من به خدا بیوفا نبود از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی با چون منی به غیر محبت روا نبود