مشاعره مشاعره با حرف ه

[ملکه جهنمی❄]

هرچه می‌خواست ز تنهایی خود کاست ولی
تا توانسته به تنهایی ما افزوده است

 

[fateme_sa]

هرچه می‌خواست ز تنهایی خود کاست ولی
تا توانسته به تنهایی ما افزوده است

هيچ کس جاي مرا ديگر نمي داند کجاست
آنقدر در عشق او غرقم که پيدا نيستم

معین کرمانشاهی

 

[MAHLA.MI]

هرگز گمان مبر ز خیال تو غافلم
گر مانده ام خموش، خدا داند و دلم

 

[اِللا لطیفــی]

هر ساعتم اندرون بجوشد خون را

واگاهی نیست مردم بیرون را

 

[MAHLA.MI]

هر شب که روی به جامه‌ی خواب
کن نیک تأمل اندر این باب

 

[ملکه جهنمی❄]

هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون مـن نجست اسرار من

 

[اِللا لطیفــی]

اشعار آغاز شده با حرف ه اینجا قرار می‌گیرند.
​

هرچند دیدمت به تو مشتاق‌تر شدم
این دردِ جان‌فزا به دوا کم نمی‌شود.

هر که می‌آمد بگفتا نیست این
هین در آ خواجه در آن گوشه نشین
تا بدین شیوه همه جمع آمدند
گردن ایشان بدین حیلت زدند

 

[ملکه جهنمی❄]

هرکس به طریقی دل ما می‌شکند
بیگانه جدا، دوست جدا می‌شکند

 

[MAHLA.MI]

هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش میدهند

 

[ملکه جهنمی❄]

همه با یار خوش و من به غم یار خوشم
سخت کاری است ولی من به همین کار خوشم