مشاعره مشاعره با حرف ق

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم
دوستان از راست میرنجد نگارم چون کنم؟

 

[اِللا لطیفــی]

قهرمان ملک و ملت آسمان معدلت

آفتاب دین و دانش سایه پروردگار

 

[ملکه جهنمی❄]

قربان آن غارتگرم کان دل نه تنها می برد
تاراج جان هم می کند، دل را به یغما می برد

 

[m.sina]

قربان آن غارتگرم کان دل نه تنها می برد
تاراج جان هم می کند، دل را به یغما می برد

قاب عکست روی دیوار از خودت منصف تر است
او امیدم میدهد اما تو می بارانیم
تا لبم گوید از درد زمانه بیش و کم
با سکوتت رو به خاموشی چرا میخوانیم

 

[ملکه جهنمی❄]

قربان وفاتم به وفاتم گذری کن
تا بوت توام بشنوم از رخنه تابوت

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

قامتش را سرو گفتم سر کشید ازمن به خشم
دوستان از راست می نجد نگارم چون کنم؟

 

[ملکه جهنمی❄]

قاصد منزل سلمی که سلامت بادش
چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند

 

[اِللا لطیفــی]

قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من
وا دل من وا دل من وا دل من وا دل من

 

[ملکه جهنمی❄]

قاصدک‌های پریشان را که با خود باد برد
با خودم گفتم مرا هم می‌توان از یاد برد

 

[فلورا.]

قلعهٔ دل خوشتر است از قلعهٔ این شهریار

همت ما این چنین فرمان دهد بر پادشاه