مشاعره مشاعره با حرف ح

[فلورا.]

حالِ خونین دلان که گوید باز؟

وز فلک خونِ خُم که جوید باز؟

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد

 

[ملکه جهنمی❄]

حالِ خونین دلان که گوید باز؟

وز فلک خونِ خُم که جوید باز؟

 

[m.sina]

حالِ خونین دلان که گوید باز؟

وز فلک خونِ خُم که جوید باز؟

حاجت دام و کمندی نیست در تسخیر ما
گردش چشمی بود بس حلقه زنجیر ما

ما خراب از آب شمشیر تغافل گشته ایم
می توان کردن به گرد دامنی تعمیر ما

 

[ملکه جهنمی❄]

حلقه بر در کوفتن ما را ندارد حاصلی
ما در منزل به روی خود ز بیرون بسته ایم

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

حال دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است

 

[ملکه جهنمی❄]

حلقه بر در کوفتن ما را ندارد حاصلی
ما در منزل به روی خود ز بیرون بسته ایم

 

[اِللا لطیفــی]

حرفـهایـم مــــرده را جــــان می‌دهــد
واژه‌هایـم بوی بـاران می‌دهـــد

 

[ملکه جهنمی❄]

حاله سوخته سوخته دل داند و بس
فقط شمع داند که سوختن پروانه ز چیست

 

[اِللا لطیفــی]

حمــلـة دیـگــر بمـــیرم از بشـــر

تا بـــرآرم از ملایـــک بــال و پــر