• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

مطلوب رمان دراجِ بی‌بال | شبآرا کاربر انجمن یک رمان

melin f

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/4/23
ارسالی‌ها
527
پسندها
3,180
امتیازها
17,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #121
***
پاییز و سرماش چه زود به ما رسیده بودن؛ همین دیروز بود انگار که مثل چی گرم بود!
دست تابال رو توی دستم فشردم و از سرما به خودم لرزیدم. حکایت ما و این فصل‌ها هم عجیب بود ها! از سرما به گرما و از گرما به سرما درحال تغییر جهت بودیم.
یه دستم گوشی بود و داشتم با جواهر حرف می‌زدم.
- آره خلاصه؛ شده بلای جونم این ساره خانم!
صدای خنده‌ش تو گوشم پیچید.
- نگو جون عمه‌ت! شاید دلش تنگ شده!
نوچ‌نوچی کردم. شوخیشم باحال نبود.
- مرده شور اون دلتنگ شدنش و ببرن! بعد این همه سال چی داره بگه! من سال‌ها عین عاشق‌ها براش گریه کردم؛ ولی اون خوب بوده؛ سالم بوده؛ درس خونده... . با پریزاد حرف زدم می‌گفت میره دانشگاه روانشناسی و این حرفا! فقط من تو زندگیش اضافه بودم انگار.
تابال رو مجبور کردم روی پله‌ی ایوون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : melin f

melin f

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/4/23
ارسالی‌ها
527
پسندها
3,180
امتیازها
17,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #122
جیغ‌جیغ کنان دوید و آیا این پسر بود! من هم که کلا فوبیای دویدن و بعد افتادن و مسخره شدن داشتم؛ سر جام وایسادم. بی‌تفاوت باز روی ایوون نشستم. چند ثانیه‌ی دیگه که می‌دید ندادن گوشی روم تأثیری نداره؛ می‌اومد و بهم می‌دادش. شهاب همیشه ریلکس مشغول چیزی می‌شد و اهمیتی به تابال که گوشیش رو گرفته بود؛ نمی‌داد؛ آخرشم تابال تسلیم می‌اومد و گوشی رو پرت می‌کرد سمتش. این‌که واقعاً گوشی رو پرت می‌کرد یا این فقط یه حرفه؛ باید بگم که نه واقعاً پرت می‌کرد! خدا نکنه که گوشی من و پرت کنه که وای به حالش! جنازه‌ش هم به خونواده‌ش نمی‌رسید!
همون‌طور که حدس می‌زدم بعد چند لحظه با کلی ایش‌ایش کردن گوشی رو بهم داد. حالت تهوع گرفتم از ایش گفتن‌هاش! همون موقع گوشیم زنگ خورد و سعید بود؛ چقدر چقدر این روز‌ها از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : melin f

melin f

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/4/23
ارسالی‌ها
527
پسندها
3,180
امتیازها
17,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #123
سعید بعد یه مکث چند ثانیه‌ای به حرف اومد:
- نمی‌دونم چه‌جوری حالم رو برات تعریف کنم؛ مثل یه ظرفم که به هزار تیکه تبدیل شده. دارم نابود میشم پری.
و با اون بغض و آهنگ صداش قلب من رو هم هزار تیکه کرد.
- ولی تو باشی بهتر میشم؛ تو بیای؛ تابان و مامان باشن؛ بابا دوباره برامون از ماجرا‌هاش بگه؛ حال من بهتر و بهتر میشه.
حرفی برای گفتن نداشتم؛ دلی برای رفتن هم... . ولی آخه تا کی؟
با یه خداحافظی سر و ته اون مکالمه رو اوردم. ولی تأکیدش تو سرم موندگار شد که می‌گفت دوست داره برگردم؛ که تو این روز‌های سخت بهم احتیاج داشت و این‌ها.
بالاخره صدای ماشین شهاب رو شنیدم. این روز‌ها اون بدون این‌که کاری کنه تکیه‌گاه خوبی برای من و تابال شده بود! تابال دوید و شهاب گویان در رو واسش باز کرد.
منتظر موندیم تا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : melin f

melin f

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/4/23
ارسالی‌ها
527
پسندها
3,180
امتیازها
17,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #124
بالاخره به خنده‌ی مزخرفِ قشنگش پایان داد و رو به تابال کرد:
- باید بریم تابال جان. نمی‌شه که هی مزاحم پروانه جونت بشیم!
تابال طلبکار و بیش از حد موزی‌وار گفت:
- پروانه جونم گفت من هیچ‌وقت مزاحمش نیستم!
و واقعاً هم بهش همچین چیزی گفته بودم. شهاب حرصی خطاب به من گفت:
- پروانه جونش حالا یه‌بار نمی‌شه بگی این مزاحمه؟
این رو یواش گفت و معلوم بود از میون دندون‌هاش این رو زر زده. بچه‌م بدجور عصبیش کرده بود! ناگهان... شیطنتم گل کرد و با یه لبخند ریز رو به تابال گفتم:
- تابال جون من تا هر وقت که بخواد می‌تونه پیش من بمونه!
شهاب حرصی زد زیر خنده. درحالی که تابال دست‌هاش رو به هم می‌کوبید و حورا می‌کشید؛ شهاب با صدای بلند که هر دو‌مون بتونیم بشنویمش گفت:
- گیر دوتا عجوزه افتادم!
و صدای خنده‌ی من و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : melin f

melin f

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/4/23
ارسالی‌ها
527
پسندها
3,180
امتیازها
17,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #125
باز یه لبخند و حسی شیرین که از گفتنش عاجز مونده بودم! چقدر خوب بهم گفته بود که اگه من نتونستم برای بهترینم دوا باشم؛ هیچ مشکلی نیست؛ چون باعث درمون بعضی از آدم‌هام.
اجازه داد حرفش رو هذم کنم؛ بعد با همون خونسردی ادامه داد:
- اما درمورد این‌که چطور می‌تونی از این به بعد براش خوب باشی... ببین وقتی باهات درد و دل می‌کنه سعی کن بهش گوش کنی؛ قضاوتش نکنی؛ بهش کلمات منفی نگی و سعی کنی از کلمات مثبتی مثل: درست میشه! استفاده کنی. [دقیقاً همون کاری بود که خودش کرده بود؛ بهم گفته بود همه‌چی درست میشه!] خودت که فعلا پیشش نیستی ولی به خونواده‌ت می‌تونی بگی که بیش‌تر دور و برش باشن؛ از جواهر پیشش حرف نزنن؛ حواسش رو پرت کنن و مهم‌تر از همه... بهش بگن که چقدر آدم فوق العاده و خوبیه؛ آدم تو این موقعیت‌ها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : melin f

melin f

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/4/23
ارسالی‌ها
527
پسندها
3,180
امتیازها
17,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #126
شهاب متعجب و حیرون زمزمه کرد:
- این به کی رفته؟
ریز خندیدم و چیزی نگفتم. جواب این سؤال رو خودم هم نمی‌دونستم.
یه‌کم بین‌مون سکوت پیش اومد؛ و این سکوت هم مثل همه‌ی سکوت‌هامون آرامش‌بخش و دلنشین بود.
- خانم نگران؟
اون هیچ‌وقت اسمم رو به زبون نمی‌اورد؛ مگر این‌که بهم می‌گفت پروانه جون تابال! و من همیشه واسه اون خانم نگران بودم.
- بله!
خندید و گفته بودم که زیاد می‌خندید! گفته بودم که طنین خنده‌هاش چقدر دلنشین بود. و می‌دونستم که خودش می‌دونه از این لقب یه حس عجیبی می‌گیرم و بله‌م... طور طلبکارانه‌ای شده بود و به همون خندیده بود.
- هیچی خواستم بگم که فردا من جوجه اردک زشت رو نمیارم؛ چون من و جوجه قراره بریم کنسرت!
کنسرت... هوم... چیز جالبی بود. یه‌بار رفته بودم و البته که خیلیم خوش گذشته بود؛...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : melin f

melin f

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/4/23
ارسالی‌ها
527
پسندها
3,180
امتیازها
17,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #127
دفتر دلنوشته‌هام رو باز کردم و شانسی یه صفحه‌ای رو اوردم. این یکی طولانی و بیش‌تر شبیه خاطره بود؛ یکی از روز‌های سختی که داشتم اون روز بود و حتی این دلنوشته رو دوست داشتم تو کل فضای مجازی منتشر کنم؛ اما نکردم.
دوست داشتم یه‌جور خودم رو سرگرم کنم و نبودن تابال این‌ها باعث نشه حوصله‌م سر بره. آخه یه کنسرت ان‌قدر طولانی بود که نتونست کل روز بچه رو بیاره! نکنه بلیت کل کنسرت‌های امروز رو خریده بودن؟ والا! بیخیالش شدم و تصمیم گرفتم دلنوشته‌ی خاطره‌گونم رو بخونم.
نفس عمیقی کشیدم و شروع به خوندن کردم:
امروز روزیه که دلم رو بد شکستن بد نابودم کردن و نفهمیدن باهام چیکار کردن. انگار غیر مستقیم اینا نوشتن فایده نداره؛ نگفتن فایده نداره؛ خسته‌م از این‌که ان‌قدر لب‌هام رو به هم دوختم.
امروز امتحان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : melin f

melin f

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/4/23
ارسالی‌ها
527
پسندها
3,180
امتیازها
17,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #128
غمگین دفتر رو بستم. انگار خوندن این ایده‌ی جالبی نبود. نمی‌خواستم غمگین بشم اما شده بودم. یادمه با ساره چقدر سر این موضوع گریه کرده بودیم. اون هم روز افتضاحی رو گذرونده بود؛ اون هم هزار‌تا حرف شنیده بود. من درباره ساره؛ گیج‌ترین موجود جهان بودم. گاهی دوستش داشتم. گاهی ازش متنفر می‌شدم. گاه دلم براش کباب می‌شد که پدرش رو از دست داده بود؛ و گاه هم بی‌حسِ بی‌حس بودم.
سری تکون دادم تا مغزم رو از این فکر‌های تلخ دور کنم؛ گرچه که آسون نبود. گوشی رو باز کردم و یادم به ویدیو‌ای افتاد که تابال چند روز پیش ازمون گرفته بود؛ یه فکری زد به سرم و با هیجان رفتم تو پیکی بات؛ برنامه‌ای که همه‌ی عکس‌ها و فیلم‌ها رو برات توصیف می‌کرد و هر‌چی از خوبیش می‌گفتم کم بود. البته یه‌کم هوش مصنوعیِ خارجکی‌ای بود؛...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : melin f

melin f

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/4/23
ارسالی‌ها
527
پسندها
3,180
امتیازها
17,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #129
چند دقیقه گذشت و من همین‌جوری توی برنامه‌های گوشیم ول می‌چرخیدم که بعد چند روز شیرین خانمِ گلگلاب بهم افتخار داد و باهام تماس گرفت.
- سلام به بی‌معرفت‌ترین دوست دنیا؛ چطوری شیرین خانم؟
صداش یه‌کم گرفته بود و خب دلیلش هم که مشخص بود.
- سلام پری جونم؛ خیلی دلم برات تنگ شده بود. من که... خوبم. تو حالت چطوره فرشته‌ی من؟
اون وقفه انداختنش بین گفتن خوبم؛ من رو منقلب کرد. من چقدر خودخواه بودم که حتی نمی‌تونستم به خاطر شیرینم شهاب رو قانع کنم که برگرده! چقدر خودخواه و بی‌شعور بودم؛ چقدر آدم بدی شده بودم!
- خوبم شیرینی جون؛ و بسیار دلتنگ برای شما و... تابالم. کاش زود‌تر یه خبری ازشون بشه.
کاش کاش این رو نمی‌گفتم؛ کاش حداقل با دروغ و دورویی حرف نمی‌زدم و کاش بحثش رو نمی‌کشیدم که عزیز دلم صداش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : melin f

melin f

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/4/23
ارسالی‌ها
527
پسندها
3,180
امتیازها
17,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #130
کلافه روی زمین دراز کشیدم و از پشت گوشی غریدم:
- تابان! نشد تو یه‌بار من رو سؤال پیچم نکنیا خواهر من؛ میگم هوای سعید رو این‌جوری داشته باش تا حالش بهتر شه این چرا داره؟
تابان خر با اون صدای ظریفش با خونسردی نطق کرد:
- برام عجیبه خب؛ چطوریه که تو یهویی میای به من راهکار میدی چیکارا کنم؟ سعید بهم گفت دیروز بهم چیا گفتین؛ از تو بعیده این راه حل دادنا!
اگه یه نفر رو قرار باشه نام ببرم که قشنگ توانایی به هم ریختن اعصابم رو داشت؛ اون قطعاً همین دختر صدا قشنگ بود. با حرص غریدم:
- هیچم عجیب نیست؛ رفتم مغاله خوندم خاک تو سرِ فلان فلان شده!
از بس نمی‌دونستم چه فحشی بهش بدم این رو گفته بودم. صدای خنده‌ش تو گوشم پیچید.
- اوکی عسلم؛ سعی می‌کنم باور کنم تو خودت رو حرص نده!
عصبی صورتم رو مچاله کردم و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : melin f

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا