- تاریخ ثبتنام
- 24/11/21
- ارسالیها
- 10,359
- پسندها
- 25,669
- امتیازها
- 83,373
- مدالها
- 54
سطح
34
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #51
صداش از میون بازوهام لرزون به گوشم رسید:
- نمیفهمم چرا دوستم ندارن!
محکم بین بازوهام فشردمش و عطر سرد و شیرینش رو نفس کشیدم:
- یه روز میفهمن. فقط تا اون روز دیگه ازم نخواه برم ببینمشون. اگه دوستم داری باید به حرفم گوش بدی.
هقهق آرومش خط عمیقی و پردردی به قلبم میکشید و منم هیچکاری نمیتونستم واسش بکنم.
***
تازه از سر کار برگشته بودم و هنوز کفشام رو کامل از پام درنیورده بودم که نگار با موهایی بسته روبه بالا و پیشبندی گلگلی جلوم سبز شد. سرتق پاش رو مثل دختر بچهها کوبید زمین و نق زد:
- آخه یعنی چی؟ صبح تا شب میشورم و میسابم. این قوطی کبریتم که تمیز بشو نیست. نمیدونم عیب از چیه، کمرم دیگه برید. حتی نمیرسم غذا بپذم.
- نمیفهمم چرا دوستم ندارن!
محکم بین بازوهام فشردمش و عطر سرد و شیرینش رو نفس کشیدم:
- یه روز میفهمن. فقط تا اون روز دیگه ازم نخواه برم ببینمشون. اگه دوستم داری باید به حرفم گوش بدی.
هقهق آرومش خط عمیقی و پردردی به قلبم میکشید و منم هیچکاری نمیتونستم واسش بکنم.
***
تازه از سر کار برگشته بودم و هنوز کفشام رو کامل از پام درنیورده بودم که نگار با موهایی بسته روبه بالا و پیشبندی گلگلی جلوم سبز شد. سرتق پاش رو مثل دختر بچهها کوبید زمین و نق زد:
- آخه یعنی چی؟ صبح تا شب میشورم و میسابم. این قوطی کبریتم که تمیز بشو نیست. نمیدونم عیب از چیه، کمرم دیگه برید. حتی نمیرسم غذا بپذم.