- ارسالیها
- 191
- پسندها
- 673
- امتیازها
- 3,933
- مدالها
- 6
- سن
- 22
- نویسنده موضوع
- #21
حوالی چهار عصر، بعد از صرف یک بشقاب خوراک صدف چینی که طعم آن در نظرش از گوشت خوک هم فاجعهبارتر بود، همراه با شِی به آپارتمان مشترکشان برگشته و روی کاناپهی نه چندان راحتی که روبهروی تلویزیون قرار داشت، صفحات روزنامهی صبح را ورق میزد.
تصویر شووالوف در یکی از صفحات اصلی روزنامه نقش بسته بود و خبرنگاران، ماجرای اتفاق شب گذشته را با آب و تاب فیلمهای جیمز باند، مکتوب کرده و به چاپ رسانده بودند. یکاترینبورگ به قدر کفایت شاهد وقایع اینچنینی نبود چراکه اغلب سوژههای سرشناس و مورد علاقهی سازمان، مستقیما به مسکو میرفتند. از همین رو، اتفاقات مشابه دیشب در نگاه روزنامههای محلی، یک فرصت ایدهآل برای فروش و محبوبیت بیشتر در بین مردم بود.
شِی همراه با فنجانهای قهوه، وارد اتاق نشیمن شد و...
تصویر شووالوف در یکی از صفحات اصلی روزنامه نقش بسته بود و خبرنگاران، ماجرای اتفاق شب گذشته را با آب و تاب فیلمهای جیمز باند، مکتوب کرده و به چاپ رسانده بودند. یکاترینبورگ به قدر کفایت شاهد وقایع اینچنینی نبود چراکه اغلب سوژههای سرشناس و مورد علاقهی سازمان، مستقیما به مسکو میرفتند. از همین رو، اتفاقات مشابه دیشب در نگاه روزنامههای محلی، یک فرصت ایدهآل برای فروش و محبوبیت بیشتر در بین مردم بود.
شِی همراه با فنجانهای قهوه، وارد اتاق نشیمن شد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش