- ارسالیها
- 767
- پسندها
- 4,056
- امتیازها
- 17,773
- مدالها
- 11
- نویسنده موضوع
- #121
مایریا نگاهش را از زاویر نمیگرفت. او نمیتوانست اجازه دهد که کسی به خطرناکی زاویر در آکادمی بماند. این سطح از قدرت پوچ برای یک ترم اولی ترس و واهمه را به دل تمام جادوگران میانداخت. به طور کلی قدرت وحشیانهی زاویر بیش از حد خطرناک بود. مایریا موهای سیاه بلندش را کمی عقب راند و با اعتماد به نفس گفت:
- تو باید از این آکادمی اخراج بشی! مطمئناً کاری میکنم که دیگه نتونی پات رو تو این آکادمی بذاری!
الایجه با کمی فاصله نظارهگر ماجرا بود. به وضوح میدید که زاویر با خشم درون خودش مقابله میکند و لبهایش را روی هم میفشارد. دست زاویر آنقدر چوبدستی را فشرده بود که به سفیدی محض میگرایید. لبهی پلکهایش سرخ شده بود و نفسهای عمیق و لرزانی میکشید.
الایجه دست به سینه شد. اول کارآموزان دیگر بودند...
- تو باید از این آکادمی اخراج بشی! مطمئناً کاری میکنم که دیگه نتونی پات رو تو این آکادمی بذاری!
الایجه با کمی فاصله نظارهگر ماجرا بود. به وضوح میدید که زاویر با خشم درون خودش مقابله میکند و لبهایش را روی هم میفشارد. دست زاویر آنقدر چوبدستی را فشرده بود که به سفیدی محض میگرایید. لبهی پلکهایش سرخ شده بود و نفسهای عمیق و لرزانی میکشید.
الایجه دست به سینه شد. اول کارآموزان دیگر بودند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.