• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

ویژه رمان شکار زاویر | کورویامی کاربر انجمن یک رمان

نظرتون درباره رمان؟

  • متوسط

    رای 0 0.0%
  • ضعیف

    رای 0 0.0%
  • شخصیت مورد علاقه‌تون؟

    رای 0 0.0%
  • یوریا

    رای 0 0.0%
  • گراوول

    رای 0 0.0%
  • وولتار

    رای 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    8

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
891
پسندها
4,863
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #131
همه کلاس در سکوت مطلق فرو رفته بود. الایجه همچنان بی‌حرکت، نگاهش روی فلس‌های درخشان پروفسور آئورون قفل شده بود. انگار که اگر حتی پلک می‌زد، آن موجود عظیم‌الجثه از سایه‌ها بیرون جهیده و او را می‌بلعید. زاویر صدای تپش قلب بلندی را از کنارش می‌شنید. سرش را سمت الایجه بازگرداند. الایجه را دید که به پهنای صورت عرق می‌ریخت و خیره به پروفسور آئورون مانده بود.
آن صدای تپش قلب ناشی از ترس و وحشت زیاد بود. زاویر به سرعت دریافت که الایجه از مارها ترس زیادی دارد، یا شاید از نژاد لامیا. می‌خواست که او را نادیده بگیرد اما ترس الایجه باعث شده بود که غریزه‌ی شکارچی‌گری او نیز بیدار شود. با حرص دندان‌هایش را روی هم فشرد. وقت تغذیه‌ی او نیز نزدیک بود و حالا یک منبع خون لذیذ در کنارش برای چشیدن و خوشگذرانی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
891
پسندها
4,863
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #132
همه هنوز در شوک بودند. چند ثانیه سکوت برقرار شد تا اینکه دختری از انتهای کلاس، با صدایی لرزان گفت:
- ا... الف‌ها! سم لوتراکس سیستم عصبی الف‌ها رو خیلی سریع فلج می‌کنه.
آئورون سری تکان داد.
- دقیقاً. ولی چرا؟
دختر کمی مکث کرد و با تردید گفت:
- ام... به خاطر ساختار جادویی بدنشون؟
پروفسور آئورون به جلو خم شد، انگشتان کشیده و فلس‌دارش را روی لبه‌ی میز گذاشت:
- نیمی درست، نیمی غلط. بدن الف‌ها حساسیت بالایی به تغییرات انرژی داره، اما دلیل اصلی ضعفشون در برابر لوتراکس، عملکرد سم روی بافت عصبی اون‌هاست. حالا، کسی می‌تونه بگه که چه پادزهری می‌تونه اثرش رو متوقف کنه؟
همهمه‌ی ضعیفی در کلاس پیچید. شاگردان کم‌کم از فضای متشنج اولیه فاصله می‌گرفتند و به درس بازمی‌گشتند. زاویر همچنان احساس می‌کرد که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
891
پسندها
4,863
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #133
آئورون با انگشت به زاویر اشاره کرد که به جلو بیاید:
- فوستر! بیا جلو!
زاویر که از قبل حدس زده بود، آرام از جای خود بلند شد و کنار میز ایستاد. در راه نفسی گرفت تا اضطرابش را کنترل کند. آئورون نگاهی سریع به او و بقیه انداخت. بطری شیشه‌ای کوچکی را بالا گرفت. مایع درون آن سیاه و غلیظ بود، با رگه‌هایی که در نور شوم سوسو می‌زدند.
- این، سم لوتراکسه.
صدای خونسرد و محکم آئورون در کلاس پیچید:
- سمی که سریع روی سیستم عصبی بقیه اثر می‌ذاره و کمتر از ده دقیقه فرد رو فلج می‌کنه. اما، خوشبختانه پادزهر داره.
او بطری را روی میز گذاشت و نگاه نافذش را روی دانش‌آموزان چرخاند:
- اول، علائم مسمومیت رو بشناسین.
او شروع به توضیح کرد،
آئورون بطری سم را روی میز گذاشت و با نگاهی نافذ، زاویر را بررسی کرد. سپس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 6)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا