• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

ویژه رمان ولادور: شکوفه‌های خونین برف | کورویامی کاربر انجمن یک رمان

نظرتون درباره رمان؟

  • متوسط

    رای 0 0.0%
  • ضعیف

    رای 0 0.0%
  • شخصیت مورد علاقه‌تون؟

    رای 0 0.0%
  • یوریا

    رای 0 0.0%
  • گراوول

    رای 0 0.0%
  • وولتار

    رای 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    10

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,612
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #161
زاویر، آرام مثل همیشه، در صف رهبران ایستاد. نگاه تیز و نافذش روی چهره چهار لیدر دیگر سر خورد. آروینا، یولان و ردریا نگاه‌هایی پر از کینه و نفرت روانه‌اش کردند، گویی حضورش خود توهینی بود. فقط گراوول، پسر گانبال بود که لبخندی زد و گفت:
- سلام رفیق. تیپ زدی!
زاویر نیمچه نیشخندی بر لبان سرخش نشاند. نگاهی کوتاه به گراوول انداخت و زمزمه کرد:
- برای یه مهمونی برای چی تیپ نزنم؟
آروینا نفسش را به تندی از بینی‌اش بیرون داد:
- اون اعتماد به نفس کاذبت امشب دود می‌شه و هوا می‌ره.
یولان هم چشمان سبزش را تنگ کرد:
- بهتره مراقب زانوهای باریک و شل‌وولت باشی! ممکنه یه تیر سرگردون بهشون بخوره.
یولان کینه‌ی شکاندن زانویش را از ابتدای سال تحصیلی داشت. یک روز هم نشده بود که کار زاویر را فراموش کند. ردریا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,612
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #162
در سوی دیگر آستارث در جایگاه مدیر آکادمی نشسته بود و دست زیر چانه به تصاویر نمایشی از گروه‌های شرکت کننده خیره مانده بود. در حفره‌های خالی چشمانش چیزی به چشم نمی‌خورد اما هاله‌ی نامرئی اطرافش از خشم به حرکت درآمده بود. پوزخندی خشمگین از میان دندان‌های سفیدش گریخت:
- بچه‌ی لوس... گفته بودم اگه باز اون چوبدستی لعنتی رو استفاده کنی، یکی‌یکی انگشت‌هات رو می‌شکنم... بعد، شفا می‌دم... و دوباره می‌شکنم. فقط منتظرم مسابقه تموم بشه... .
اساتید در ردیف پایین‌تر از آستارث نشسته بودند. وانمود کردند که حرف‌های او را نمی‌شنوند اما عرق سردی روی کمرشان نشست. همه دلشان برای زاویر می‌سوخت که گیر چنین فرد مریضی افتاده بود. اما هیچکس جرئت بیان کردن انتقاداتش را نداشت.
سعی کردند که حواسشان را به مسابقه معطوف...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,612
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #163
صدای ترک خوردن سپر باعث شد که قلب سه جادوگر برای لحظه‌ای نتپد. منهای زاویر دیوانه که به پهنای صورت می‌خندید. در یک آن دیاگرامی دیگر از زیر پایش گسترش پیدا کرد و در دایره‌ای وسیع زیر پاهای گابلین‌ها را فرا گرفت. مردمک چشمان زاویر با جنون تنگ شد و با قهقهه‌ای کوچک فریاد کشید:
- بسوووز!
جریان وحشیانه‌ی مانای ویرانگر مانند یک سونامی درون دیاگرام وسیع پیچید و ثانیه‌ای بعد دیواری از جهنم به بالا زوزه کشید. آتش سیاه و سرخ تمام گابلین‌ها را درون خودش بلعید. سه جادوگر بیچاره که با درماندگی و عجز مبهوت آن جهنم واقعی بودند.
صدای نعره‌ها، زوزه‌ها و جیغ‌های دردآلود گابلین‌ها درون ستون شعله‌های رقصان بلعیده شد. تنها زاویر ایستاده بود و با رضایت به نتیجه‌ی کارش می‌نگریست. بعد از فروکش کردن شعله‌های آتش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,612
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #164
الایجه با نفسی سنگین شمشیرش را از درون خاک نمناک جنگل بیرون کشید. عرق از پیشانی‌اش جاری بود. با پشت دست عرقش را زدود. اگر لحظه‌ای داخل مبارزه غفلت می‌کرد، چاقوی ردریا گلویش را می‌درید. رویش را سمت بقیه برگرداند و با نفس‌نفس گفت:
- باید... بریم... سمت نور!
آروینا سرش را به علامت نه تکان داد:
- باید یکم استراحت کنیم تا گروه دوباره سرحال باشه. الان گروه‌های دیگه دارن سمت اونجا میرن. اگه الان راه بیفتیم با بقیه درگیری اضافی پیدا می‌کنیم در حالی که تو بهترین موقعیتمون نیستیم.
الایجه استراتژی آروینا را منطقی یافت. همراه با بقیه به استراحت پرداخت تا قدرتش را بازیابد. در سوی دیگر جنگل گراوول ستون آتش قدرتمند را دید که به هوا بر‌می‌خاست. ابروان کلفتش را بالا داد:
- اون دیوونه عجب آتیشی به پا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,612
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #165
زاویر نیم‌نگاهی به آروندیر انداخت. هاله‌ای زرد رنگ در دور پسر نوجوان به چشم می‌خورد. ارتقا در آن موقع کاری احمقانه بود اما دیگر نمی‌شد این کار مهم را به تعویق انداخت. زاویر آهسته بلند شد. جاکوچو پرسید:
- کجا می‌ری؟
زاویر تنها یک نیم‌نگاه سرد و معنادار به دختر نقاب‌پوش انداخت و درون تاریکی تونل‌های پیچ در پیچ محو شد. نادیرا کمی تکان خورد و اخم دیگری کرد:
- حداقل می‌تونست بهمون بگه کجا می‌ره!
جاکوچو شانه‌هایش را بالا انداخت:
- حداقل بیرون از این تونل‌ها نمی‌ره. شاید یه نقشه داره.
نادیرا زانوانش را بغل کرد و پرسید:
- به نظرت می‌تونیم تو این دوره از مسابقات برنده بشیم؟
چاکوچو از درون حلقه‌ی بعدی‌اش یک جعبه‌ی نسبتاً بزرگ را درآورد و در آن را گشود. داخل آن یک عروسک انسان‌نما از جنس چینی قرار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,612
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #166
در پشت پیچ تونل پناه گرفت و نگاهی به بیرون انداخت. شاخه‌های در هم تنیده‌ی درختان از درون جنگل در هوا به سمت ابتدای غار پیشروی می‌کردند. زاویر بالای ابروانش دست گذاشت و نگاهش را به رنگ سرخ تغییر داد. به خوبی می‌توانست چهار پیکر با چهار قلب تپنده را درون جنگل ببیند.
یکی از آنان درون جنگل روی شاخه‌های پیش‌رونده نشسته بود و مدام به آنان مانا تزریق می‌کرد تا بیشتر رشد کنند. زاویر به سرعت دنبال کماندار گشت. یولان در بالاترین شاخه نشسته بود. زاویر به خوبی می‌دید که یولان کمانش را به سمت ابتدای غار گرفته است.
نگاهش را به حالت سبز دروغینش برگرداند. برگ‌‌های درختان به جنبش درآمده بود. زاویر ابروانش را در هم کشید. به وضوح مشخص بود که یولان در حال جمع کردن مانا برای زدن یک شلیک خاص بود. این سپر در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,612
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #167
یولان نفرینی بلند سر داد و با جادوی قدرتمند باد تمام تاریکی را پراکنده کرد. به سرعت و دقت، اطرافشان را از نظر گذراند. از درون مه عجیب چیزی مشخص نبود. زاویر، افراد خوابگاهش را آزاد نکرده بود برای همین یولان به طور قطع مطمئن بود که زاویر قصد حمله به آنان را دارد.
چشمان درشت سبزش به دنبال کوچکترین نشانه حمله برای نشان دادن عکس‌العمل می‌گشت. کمانش نیمه‌آماده بود تا هر آن برای شکار آن الف دورگه‌ی پلید کشیده شود. شمشیرزن گروه علاوه بر شمشیر چاقویش را از نیام رها کرد:
- خودتو نشون بده پست عوضـ...!
پشت یولان و جادوگر به شمشیرزن بود اما در کمتر از یک ثانیه شمشیرزن ناپدید شد. جادوگر مشتش را بیش از پیش دور عصایش فشرد و همراهش را صدا زد:
- ایلرون؟!
نادیرا که دیده بود چه اتفاقی افتاده است، پوزخندی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,612
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #168
زاویر با آهی در بالای پرچم خوابگاه گرین استون ایستاد و آن را برداشت. هیولای جادویی در پشت سرش شاخه‌های درختان را برید و به سرعت درون هوا محو گشت. جاکوچو روی زمین با درد ولو شد. خواست تیر را از داخل پایش دربیاورد که درد آن نگذاشت. آروندیر نگاهی به زاویر انداخت تا تکلیفش را بداند. زاویر در حال تا کردن پرچم گفت:
- تیر رو از پاش دربیار و معجون باقیمونده رو بهش بده. همینجا می‌مونیم تا حال جاکوچو خوب بشه.
پرچم را درون ردای بلند و سیاهش جا داد و آنگاه به آروندیر خیره ماند. سایه‌ی زیر پاهای زاویر کشیده شد و زاویری دیگر از درون آن بیرون آمد. زاویر اصلی برگشت و بدون تردید دست درون سینه‌ی کلون برد و هسته‌ی جادویی را بیرون کشید.
کلون با صدای پاق کوچکی ترکید و از بین رفت. زاویر سمت غار برگشت:
-...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,612
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #169
یک ساعت بعد – میدان مسابقات آکادمی هیون‌اِرث

شب، سنگین و پرابهام بر آسمان آویخته بود. چراغ‌های سحرآمیزِ دور میدان، نور لرزانی بر زمین می‌پاشیدند و سایه‌ها را کش می‌دادند؛ گویی خودِ تاریکی مشتاق تماشا و بلعیدن نبرد بود. تیم خوابگاه پن‌رود، با تضمین جایگاه سوم، از صحنه کنار رفته بود و حالا میدان زیر سلطه دو نام بزرگ آکادمی بود: هولی‌لایت و دارک‌اسکال. دو گروهی که هیچ چیز جز نفرتِ عریان میانشان جریان نداشت. زاویر تنها یک دستور واضح به گروهش داده بود:
- هر طور شده، هر کدومشون رو با خودتون پایین بکشید.
آروندیر مأمور مهار الایجه گیفورد، قوی‌ترین جنگجوی هولی‌لایت بود؛ تا زاویر و دیگران مجال پیدا کنند باقی اعضا را یکی‌یکی به دام بیندازند. در صف‌آرایی آغازین، زاویر درست در قلب آرایش گروه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,612
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #170
زاویر چوبدستی استخوانی را سمت الایجه گرفت. ردای بلند سیاه و موهای بلوندش آهسته در جریان آرام مانا در حرکت بود. پنج نوع دیاگرام با رنگ‌های متفاوت عناصر مختلف ظاهر شدند. زاویر آروینا نبود که به زمان برای خواندن سرود نیاز داشته باشد. اراده‌ی او در آن واحد در جادو به حقیقت می‌پیوست.
عرق دانه درشتی از کنار پیشانی الایجه سر خورد. قبضه‌ی شمشیرش را محکمتر فشرد. حتی کوچکترین اشتباه هم باعث می‌شد که از مسابقه حذف شود. زاویر، مانند آروندیر نیز نبود. او تجربه‌ی جنگیدن با چنگ و دندان را بلد بود.
تنها کاری که الایجه باید می‌کرد این بود که فاصله‌ی بین خودش و زاویر را ببندد تا زاویر نتواند از جادوهایش استفاده کند. هر چه که بود جادوگران نیاز به فاصله‌ی مناسب با دشمنانشان داشتند. الایجه نفسش را بلند حبس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 7)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا