- تاریخ ثبتنام
- 11/3/23
- ارسالیها
- 1,010
- پسندها
- 5,612
- امتیازها
- 23,673
- مدالها
- 12
سطح
12
- نویسنده موضوع
- #171
زاویر با آهی سنگین درب سیاه و سنگین اتاقش را بست. صدای بسته شدن در مانند کوبش یک ناقوس مرگ در فضای خوابگاه پیچید. هوای نیمهسرد اتاق به استقبالش آمد؛ بوی شمعهای خاموششده، معجونهای نیمهکارۀ روی میز و کتابهای قدیمی با جلد چرمی، ترکیبی عجیب از مرگ و جادو را در فضا میپراکند.
از وقتی که گروه دارک اسکال در نبرد قبیلهای پیروز شده بود، بعد از مسابقه تمام برج از این رو به آن رو شده بود. دیگر خبری از راهروهای هولناک و تارعنکبوتهای ضخیم چندین سالهی خاک گرفته نبود. خوابگاه به گونهای سریع عوض شده بود که قابل قیاس با آن خرابهی قبل نبود. خب این برای زاویر و افراد آن خوابگاه بد نبود. اما باید سعیشان را میکردند که همچنان خوابگاه را در اوج نگه دارند و گرنه با افت کارایی کارآموزان، سطح کیفیت...
از وقتی که گروه دارک اسکال در نبرد قبیلهای پیروز شده بود، بعد از مسابقه تمام برج از این رو به آن رو شده بود. دیگر خبری از راهروهای هولناک و تارعنکبوتهای ضخیم چندین سالهی خاک گرفته نبود. خوابگاه به گونهای سریع عوض شده بود که قابل قیاس با آن خرابهی قبل نبود. خب این برای زاویر و افراد آن خوابگاه بد نبود. اما باید سعیشان را میکردند که همچنان خوابگاه را در اوج نگه دارند و گرنه با افت کارایی کارآموزان، سطح کیفیت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.