نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعر مجموعه اشعار حرمان | دیاناس شاعر انجمن یک رمان

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,757
پسندها
41,111
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
نام مجموعه شعر: حرمان
به قلم دیاناس
قالب: شعر سپید

مقدمه:
گوشه‌های آسمان
مزین به داغ و درماندگی
تکه‌های ابر، سرد و زار و تهی
گستره و فراخ
افسرده و نژند
باران برا من کاری نمی‌کند
قصد سور و شادی
دیگر نمی‌کند
کانون آسمان
آرام و بی‌صداست
گویی فرشته‌ای سوگوار این جفاست
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Rahel.

نویسنده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,570
پسندها
19,538
امتیازها
43,073
مدال‌ها
31
  • #2
•| بسم رب العشق |•
670378.jpg
ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛ لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.
"قوانین بخش اشعار کاربران"
***
پس از ارسال بیست پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.

"تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار"
***
پس از گذشت بیست پست از دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست تگ دهید و از کیفیت اشعار خود آگاه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Rahel.

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,757
پسندها
41,111
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
قلب مرا کسی ندید
پرغم و سار و بی‌نوا
کودکی از دیار یأس
حقه‌ای از جناح خوش
رنج مرا کسی ندید
خموش و زار و بی‌صدا
ستم‌کشِ صبورِ جان
ماتم برای کیست؟
پایان راه چیست؟
قلب منِ نژند
برای فراموشی‌ست
قلبی لگدمال
زیر کفش نماندنت
بی‌حس و کرخت از تبعیض آموزگار
دنبال راه‌حل
در پی نجات
یأس و تباهی را در قلب خود نگاشت
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,757
پسندها
41,111
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
آمدم
گشتم
نبود
به صدا در می‌آمدند
دست‌هایم به رنگ زنگار در
کسی در این خانه
پذیرای جسم خاک خورده‌ام نبود
خوش رنگیِ آیینه‌ی پرنگار مادر
چسب تنِ ستون خاک
به دوش می‌کشید زن درون آیینه فضاحت را
همان موی ستم دیده
همان لبخند خشکیده
و آن چشم پر از رنجش
به دور خویش می‌چرخد
برای ذره‌ای دوستی
دریغا
در این خانه کسی خود را نمی‌بیند
نمی‌خواند
نمی‌بوید
تمام خانه را گویی تب مرگ پر کرده
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,757
پسندها
41,111
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
نورم به سرقت رفت در دستان تاریک افکار
گمان نبودنت
رنج مرا شکفت
راه گریز کو؟
آوخ!
تمامم را به یغما برد
هیولای کریه المنظر فکر و تعقل
ندیدی قلب رنجورم
ندیدی فکر مشغولم
من آن طفل شکوفای کنارت بودم و هر دم
لبم را چاک می‌دادم
که ناپیدا کنم زهرِ رنجم را
تو اما پَرت و آزادی
من و قلبم برایت هیچ معنایی ندارند
و به توفیق کمال خویش می‌تازی
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,757
پسندها
41,111
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
انتهای کوچه‌های ویرانی
به سایه کسی ايستاده
بی‌کسی!
چشم به چشم
رخ به رخ و قلب به قلب
 زاییده
گوی چشم من و تار و پود قلبم را
به طعم تاریکی
و دستان بوران زده‌اش به نوازش نشسته
قلبم را به قصد فروپاشی
می‌خندم به وسعت درد
و قهقهه‌ای به حرمت تمام بودن‌های نیمه‌ات
می‌لرزم
آغوشی سرد و گریان
بغض می‌کنم، می‌خندد
سرم در آغوشی فرو می‌رود
نوازش می‌شوم
اما کسی به نشان تو نیست
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,757
پسندها
41,111
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
به زمین زدم تنی را که دم از توان میزد
که بگویمت بمانی
که بگویمت تو جانی
و دلت ندید من را
که چنین به خشکی افتاد
یم قلب و روح و جانم
کِشتی روحم سر به دامان خرابی
محبوسِ موج‌موج نبودنت
به انحنای خط ابدیت
خط آسمان و زمین
فرو رفته در کالبد تنهایی
و تو...
تو آزاده مرغ دریایی
تو بلندپرواز و دوست داشتنی
رها
اوج طلب
بی‌توجه به موجود کوچک بی‌بهای روزهایت
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,757
پسندها
41,111
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
و تنت ش*ر..اب نابی که مرا به عمق یک جرم
به بُن زمين براند
و من آن ضمیر نادان
و همان سر پریشان
که به شوق تو شتابم
لبت آن مسکر خبط که دلم هوای او داشت
و نگاه، خیره می‌کرد
و دل از جهان می‌برد
من و فکر و رنج و آهم سپه قویِ خاکیم
که جهان زمين زدیم و
نگه از تنت ندانیم
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,757
پسندها
41,111
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
تمنا کردم از قلبش بماند با منِ بی‌کَس
بخندید و برفت از من
به سان قطره‌ای از جان
تمام عمر و جانم را به سودای لبش بردم
ندید قلب خزانم را
ندید حزن جهانم را
در این جنگ فراموشی
تمامم را به یغما برد لب نرم و خوش و سرخش
من آن سرباز بازنده
من آن مرد پر از غصه
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,757
پسندها
41,111
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
گفتی که می‌روی
گفتم بی‌وفا، تا کی بمانم سوگوار این جفا
گفتی ز جانت کوچ می‌کنم
می‌روم
گفتم بمان!
تا عمر دارم چون گل، نگهت کنم!
گفتی نگاهت زندگی‌بخش است؟
گفتم بمان!
مقصدِ کوچ دلت شوم!
گفتی که جانت قصد آغوش و برِ پرطراوت کرد
گفتم که من باغم، پر ز سبزی‌ها
بی‌حرف و بی‌رنگی، عاقبت رفتی ز دست پوچ و رسوایم
پنهان شدی
لابه‌لای ابرِ سرد این خزان تنها شدی
حال...
جان و جانان دلم بر من بگو
این همان است که در رفتن ز من راغب شدی؟
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا