نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

مطلوب رمان غم جاودان | م. اسماعیلی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع م . اسماعیلی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 130
  • بازدیدها 2,806
  • کاربران تگ شده هیچ

م . اسماعیلی

گوینده انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,082
پسندها
5,601
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #131
ایلیا را روی تشکچه نایلونی گذاشت و بعد پوشکی از تو بسته درآورد، در همان حین که بچه را بعد از این چند وقت ماهرانه پوشک می‌کرد باهاش حرف هم می‌زد:
- آقا کوچولو قرار نبود دم به دقیقه خودتو کثیف کنی و کار منو دوبرابر کنی‌ها، در ضمن خبر داری از بازار قیمت پوشک؟
ایلیای کوچک بی‌تفاوت دست‌های تپلش را درهم قفل می‌کرد و اصوات شیرین و بی‌مفهومی از دهانش بیرون می‌داد، دانیال زیربغل‌های او را گرفت و بلندش کرد و وقتی روی پاهای تپلش نگهش داشت زل زد به چشم‌های سیاه و تیله‌ایش و گفت:
- ایلیای من، نفس بابا... .
خیلی وقت بود که پذیرفته بودش اما تقریباً یکی دوهفته‌ای می‌شد که سند او را به عنوان فرزند با نام ایلیا به قلب خودش سنجاق کرده بود و نمی‌خواست که بی‌نام و نشان بماند، این‌جوری شاید یاد و خاطره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : م . اسماعیلی

موضوعات مشابه

عقب
بالا