- ارسالیها
- 1,071
- پسندها
- 5,568
- امتیازها
- 23,673
- مدالها
- 15
- نویسنده موضوع
- #121
- میدونم بعد از این اتفاق همهچیز بین من و دنی تموم میشه اما نمیتونم ساکت بمونم تا محکومیتم رو کسایی رقم بزنن که همهچیز رو از دیدگاه خودشون میبینن نه من.
مارال صندلی کنار تخت را جلو کشید و درحالیکه آرام رویش قرار میگرفت رو به رویا گفت:
- تو با این حالت نباید زیاد حرف بزنی، تازه به هوش اومدی، بذارش برای بعد.
رویا قطره اشک داغ گوشه چشمش را با سرانگشتهای ظریفش زدود و بعد گفت:
- خیلی پنهانکاری کردم، مادرم میگه دروغ، دنی میگه دروغ اما من میگم پنهانکاری چون همش بخاطر از دست ندادن عشقی بود که داشتم تجربهاش میکردم و هیچ رقمه دلم نمیخواست از دست بدمش؛ نقش بهرام تو زندگی من خیلی پررنگتر از یه متجاوزِ که یه شب گند زد به زندگیم و ازم فیلم و عکس گرفت، نقشش پر رنگتر از یه آدمِ که بخواد...
مارال صندلی کنار تخت را جلو کشید و درحالیکه آرام رویش قرار میگرفت رو به رویا گفت:
- تو با این حالت نباید زیاد حرف بزنی، تازه به هوش اومدی، بذارش برای بعد.
رویا قطره اشک داغ گوشه چشمش را با سرانگشتهای ظریفش زدود و بعد گفت:
- خیلی پنهانکاری کردم، مادرم میگه دروغ، دنی میگه دروغ اما من میگم پنهانکاری چون همش بخاطر از دست ندادن عشقی بود که داشتم تجربهاش میکردم و هیچ رقمه دلم نمیخواست از دست بدمش؛ نقش بهرام تو زندگی من خیلی پررنگتر از یه متجاوزِ که یه شب گند زد به زندگیم و ازم فیلم و عکس گرفت، نقشش پر رنگتر از یه آدمِ که بخواد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.