- ارسالیها
- 60
- پسندها
- 387
- امتیازها
- 1,723
- مدالها
- 4
- نویسنده موضوع
- #51
وولفکا با چند قدم بلند کنار در رسید و همزمان در بزرگ باز شد، همه افراد سالن بدون ثانیهای تعلل سرشان را خم کردند و احترام گذاشتند، به جز دو دختر که با نگاه تیزشان منتظر مجمع اصلی بودند تا بدانند چه کسی پشت این همه قضایا بوده.
مردی قد بلند با موهای مشکی نقرهای، چشمان نافذ و تاریک کامل مشکی و صورتی استخوانی، کت و شلواری مشکی با خطوط صاف نقرهای به تن داشت در حالی که شنلی بلند از جنس ابریشم مشکی با طراحی قرمز که از روبهرو ناواضح دیده میشد به روی شانههای بزرگش خودنمایی میکرد. به عنوان اولین نفر وارد شد و میشا میتوانست خم شدن بیشتر کمر افراد به معنی احترام بیشتر را حس کند. پس احتمالا نفر اول مجمع همان پسر بود.
با دو قدم فاصله پسری دیگر وارد شد، ته چهره مشابه داشتند و کتشلوارش کامل مشکی...
مردی قد بلند با موهای مشکی نقرهای، چشمان نافذ و تاریک کامل مشکی و صورتی استخوانی، کت و شلواری مشکی با خطوط صاف نقرهای به تن داشت در حالی که شنلی بلند از جنس ابریشم مشکی با طراحی قرمز که از روبهرو ناواضح دیده میشد به روی شانههای بزرگش خودنمایی میکرد. به عنوان اولین نفر وارد شد و میشا میتوانست خم شدن بیشتر کمر افراد به معنی احترام بیشتر را حس کند. پس احتمالا نفر اول مجمع همان پسر بود.
با دو قدم فاصله پسری دیگر وارد شد، ته چهره مشابه داشتند و کتشلوارش کامل مشکی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.