- ارسالیها
- 272
- پسندها
- 1,098
- امتیازها
- 6,713
- مدالها
- 8
- نویسنده موضوع
- #11
هر دو سریع باهم مخالفت کردند و نگذاشتند پناه بهانههای چرتوپرتش را برای تغییر فیلم شروع کند. آرزو سینی شربت آبلیمو را آورد و روی میز جلوی مبل گذاشت. پناه نیز آمد و ظرف توتفرنگی را کنار شربتها نهاد. تمام چراغها را که خاموش کردند، آرزو صدای تلویزیون را بالا برد. هر سه به همدیگر چسبیدند. نیلرام در وسط، آرزو چپ او و پناه طرف راستش قرار داشت. خب بله آرزو به قولش وفا نکرد. قرار بود کنار پناه باشد تا قوت قلب او شود.
فیلم که شروع به پخش شدن کرد، دیگر هیچ کدامشان تکان نخوردند. در صحنههای ترسناک فیلم، گاهی احساس میکردم حتی نفس هم نمیکشیدند. البته گاهی آنقدر جیغ میزدند که نگران بودم نکند کسی در خانه را به نشانهی اعتراض بزند. به هر حال همسایهها این موقع شب در خواب بودند، زیرا ساعت...
فیلم که شروع به پخش شدن کرد، دیگر هیچ کدامشان تکان نخوردند. در صحنههای ترسناک فیلم، گاهی احساس میکردم حتی نفس هم نمیکشیدند. البته گاهی آنقدر جیغ میزدند که نگران بودم نکند کسی در خانه را به نشانهی اعتراض بزند. به هر حال همسایهها این موقع شب در خواب بودند، زیرا ساعت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش