- تاریخ ثبتنام
- 30/5/18
- ارسالیها
- 1,050
- پسندها
- 13,802
- امتیازها
- 34,373
- مدالها
- 17
- سن
- 21
یک شبی مجنون نمازش را شکستدوست آنست که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
بی وضو در کوچه ی لیلا نشست
یک شبی مجنون نمازش را شکستدوست آنست که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
یک دست جام باده و یک دست جعد یارتو تمنای منو یار منو جان منی
پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی
تمام من شده است و نمیداند که منیک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
ماییم و نوای بی نواییتمام من شده است و نمیداند که من
چگونه به هر صحبتش زخود بروم...
یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیمماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی...!
میدانی تو ازآن منیمن ز دنیا، تو را برگزیدم
رنج بی حد بپایت کشیدم
تا شود سبز، باغ امیدم
جان ز تن رفت و نیرو ز پایم