من نشستم بروی می بخری برگردیبه خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود
آن به هر لحظهی تبدار تو پیوند منم
آنقدر داغ به جانم که دماوند منم
عاشقیم اما چرا از هم خجالت میکشیممن نشستم بروی می بخری برگردی
ترسم از این است مسلمان شده باشی جایی
نشستم روی ساحل حال دریا را نمیدانم