• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان میراثی از عشق | شمیم حسینی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Shamim1376
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 56
  • بازدیدها 831
  • کاربران تگ شده هیچ

Shamim1376

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
21/9/20
ارسالی‌ها
189
پسندها
1,057
امتیازها
6,433
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #31
-نمی خوام حال خوبم خراب بشه
-اما نمی تونی که فرار کنی می تونی ؟
-تو بودی چی کار می کردی
-فرار نمی کردم ببین ساحل حرفی که می خوام بهت بگم گفتنش خیلی سخته برام سخته چون بهت علاقه دارم
کنجکاو نگاهش کردم
-من تو چشمات حست رو می بینم چشمای سبزت مثل آینه می مونن که هرچی تو قلبته رو بهم میگن ساحل
لب زدم
-چی میگن
-میگم تو دوستش داری میگن حسرت آرزوها و رویاهات هنوزم تو وجودته میگن هنوز ازش نگذشتی پس ...
نفسش رو فوت کرد
-پس من اگر جای تو بودم بهش فرصت میدادم فرصت میدادم تا حسرتش به دلم نمونه تو نمی تونی یه عمر با حسرت داشتن اون زندگی کنی نمی تونی با حسرت آغوش اون به آغوش مرد دیگه بری حتی نمی تونی کسی رو دوست داشته باشی چون ماهان برات تموم نشده
به حرفاش فکر کردم اما اون دیگه چیزی نگفت منم نگفتم از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Shamim1376

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
21/9/20
ارسالی‌ها
189
پسندها
1,057
امتیازها
6,433
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #32
سر تکون دادم
-خوب بسه دیگه حرفای جدی امروز رو خراب نکنیم ساحل خانوم بریم که قراره کلی بترکونیم
خندیدم و همراهش شدم تو راه برگشت مثل راه رفتن پر از انرژی بود منتها این دفعه با آهنگ های متفاوت
(دختر پاشنه کفش طلا
سیندرلا سیندرلا
خوشگل شهر قصه ها
سیندرلا سیندرلا)
-آخه این آهنگ ها رو از کجا میاری
-خیلی دوست دارم حالا این رو گوش کن
(دختر حاجی الماس
تیپ میزنه چپ و راست
باباش خبر نداره همیشه اینجا اونجاست
دختر حاجی الماس تیپ میزنه چپ و راست
باباش خبر نداره همیشه اینجا اونجاست
اونجا تو تنگ کوچه پشت در بازارچه
عروسکی نشسته پشت درای بسته)
یه جوری ژست گرفته بود انگار خودش این آهنگ رو خونده از خنده روده بر شده بودم و خودش هم به خنده افتاده بود یهو گفت
-آهان حالا این بیا باید همکاری کنی ها می خوام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Shamim1376

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
21/9/20
ارسالی‌ها
189
پسندها
1,057
امتیازها
6,433
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #33
میخوام بیام در خونتون
حرف بزنم با باباتون
بگم شدم عاشق دخترتون
می خوام بشم من دومادتون
بابا می خوام بیام خواستگاری نگو نه نگو نمیشه)
دابسمش عالی بود بالاخره نه شب بود که نزدیک تهران رسیدیم برای شام رفتیم به تجویز دکتر سهند ساندویچ بندری کثیف خوردیم و یازده بود که دم خونمون ایستاد
-کاش امروز تموم نمیشد
لبخند عمیقی زدو بهم خیره شد گفتم
-سهند من از فردا می ترسم از اعتماد کردن می ترسم از آینده می ترسم ...
آروم با دستاش صورتم رو قاب گرفت
-هیششش...از هیچی نترس یادت باشه من هستم هر وقت که بخوای هر چی هم که بشه کنارتم پای درست و غلط تصمیمت هستم پس بدون ترس برو جلو
لبخندی به روش زدم و با گفتن مرسی پیاده شدم بابا تو خونه بود مامان امشب هم شیفت بود یه چایی ریختم و کنارش نشستم بعد از رفتن ماهان حرف...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Shamim1376

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
21/9/20
ارسالی‌ها
189
پسندها
1,057
امتیازها
6,433
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #34
سری به تایید تکون داد
-اما فقط دو هفته دوهفته وقت دارید تا تصمیم بگیرید امروز پنجشنبه است پنجشنبه دوهفته دیگه یا دایی و زنداییت با گل و شیرینی رو این مبل ها نشستن یا دیگه هیچ حرفی از این رابطه نمی شنوم
چشمی زیرلب گفتم و گونه اش رو بوسیدم و به اتاقم رفتم گوشیم رو که رو سایلنت گذاشته بودم از کیفم بیرون آوردم
پونزده تا میس کال از ماهان و پنج تا پیام صوتی باز هم از ماهان
رو اولی زدم
-ساحل جانم خواهش می کنم جواب بده باید باهات حرف بزنم
دومی
-ساحل جانم گوشی رو بردار بذار باهات حرف بزنم ساحل من بدون تو نمی تونم
بعدی
-ساحل بذار صدات رو بشنوم خواهش می کنم
بعدی
-ساحلم جواب بده به بودنت نیاز دارم تمام دیشب نخوابیدم خیابون های تهران تموم شد انقدر که من راه رفتم
آخری
-نفسم جواب بده اصلا جواب بده ولی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Shamim1376

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
21/9/20
ارسالی‌ها
189
پسندها
1,057
امتیازها
6,433
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #35
چشماش قرمز بود و قیافه‌ی آب و شونه شده‌ش آشفتگی درونش رو پنهون نمی‌کرد دلم لرزید برای حالش!
- سلام.
سکوت کرده بود انگار دوست نداشت سکوت رو بشکنه اما من دیگه اون ساحل قدیم نبودم. بی‌حوصله شده بودم. نشستم روی صندلی باز هم حرفی نزد، چند دقیقه بعد به سکوت گذشت کلافه شدم، پس خودم شروع کردم:
- دو هفته.
سرش بالا اومد پاهام رو روی هم انداختم و به پشتی صندلی تکیه دادم:
- دو هفته وقت داری قانعم کنی که چرا باید یه بار دیگه بهت اعتماد کنم و اگر نتونستی دیگه سراغم نمیای.
قطره اشکی از گونه‌ش چکید و دستم رو که رو میز بود تو دستش گرفت و بوسید با دستم اشکش رو پاک کردم و صورتش رو نوازش کردم. چقدر دلم برای لمس کردنش تنگ شده بود!
- هر چی تو بگی ساحل، ممنونم ازت! تموم سعیم رو می‌کنم.
سری تکون دادم قهوه سفارش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Shamim1376

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
21/9/20
ارسالی‌ها
189
پسندها
1,057
امتیازها
6,433
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #36
خندیدم و آب پرتقالم رو روی جالیوانی بینمون گذاشتم.
- باشه، خب کجا بودیم من رفتم خونه ستاره قضیه رو بهش گفتم هنوز صدای جیغ‌هاش تو گوشمه.
- خر شدی؟ آره خر شدی، خرت کرده؛ البته خر بودی ها الان خرتر شدی. خیلی خری! هم خودت خری هم اون پسره احمق خره! اصلاً جفتتون خرید، چطوری... چطوری تو یه روز تونست این جوری توئه خر رو خرت کنه که این‌طوری خریت گذشته رو تکرار بکنی، آخه خره؟
دستم رو از رو گوشم برداشتم و مثل خودش جیغ زدم:
- عه بسه دیگه! صرف فعل خر بودن راه انداخته برای من.
شروین که داشت سیب‌زمینی ناهار رو سرخ می‌کرد از تو آشپزخونه داد زد:
- نه نه اشتباه نکن، این واج آرایی «خ» و «ر» حساب میشه و تکرار کلمه «خر» در نثره.
با کفگیر و پیشبند بسته از آشپزخونه بیرون اومد.
- اگر اون کلاس ادبیات عمومی رو به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Shamim1376

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
21/9/20
ارسالی‌ها
189
پسندها
1,057
امتیازها
6,433
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #37
و رفت تو اتاق در واقع اونجا یه کلینیک دندانپزشکی بود که سینا و سهند و دوتا دیگه از همکلاسی هاشون باز کرده بودن و با هم کار می کردن چند لحظه بعد دختر خوشگلی که فرم کلینیک تنش بود و خیلی هم بهش میومد با موهای فر و دماغ عملی از اتاق خارج
-سلام خانم پورسهراب بفرمایید دکتر گفتن می تونید بیاید تو
تشکر کردم و داخل رفتم داشت با دقت رو دندان یه دختره کار می کرد رضا و شهرام دو تا دوست دیگشون نبودن سرش رو بالا آورد
-سلام خوبی؟
- خوبم
اشاره ای به صندلی کناری که الان خالی بود زد
- بشین الان کارم تموم میشه آخرین بیمارمه
سری تکون دادم و نشستم عینک مخصوصش رو زد و با جدیت و اخم مشغول شد تا حالا صورت جدی و اخموش رو ندیده بودم همیشه روی خندونش رو دیده بودم اما باید اعتراف می کردم تو هر حالتی جذابه از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Shamim1376

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
21/9/20
ارسالی‌ها
189
پسندها
1,057
امتیازها
6,433
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #38
-بهتر از تو می دونم همون وقتی که هفته ها منتظر یه پیام ازت بودم می دونستم چی شد تو فقط شش ساعت نگران بودی اما من ماه ها نگران بودم حالا به من میگی به من میگی نمی دونستم ؟این تویی که نمی دونی
جفتمون سکوت کردیم آروم گفتم
-من خسته ام خداحافظ
بی توجه بهش رفتم تو مامان و بابا نبودن پس راحت به اتاقم پناه بردم و طبق عادت جدیدی شماره سهند رو گرفتم
-چه زود دلت برام تنگ شد
-ماهان دم در خونه بود
-اوه بهش گفتی که چی شد
-اصلا نشد بگم دعوامون شد باورت میشه بهم گفت من نمی دونم نگرانی چیه
-تو هم دوباره اون دوسال رو کوبیدی تو سرش
-خوب معلومه اصلا می دونی چیه حقش بود باید یکم نگرانی بکشه تا بدونه من چی کشیدم
- تو چی می خوای ساحل
- یعنی چی چی می خوام
-یعنی تو می خوای یه فرصت به رابطه اتون بدی یا یه فرصت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Shamim1376

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
21/9/20
ارسالی‌ها
189
پسندها
1,057
امتیازها
6,433
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #39
-سلااام ....خانوووم چه خوشگل شدی
دروغ نگم نه مثل قبل اما باز هم تو دلم قند آب شد
-ممنون
ماشین روشن شد و یه موزیک ملایم پخش شد
Dont leave me in all this pain)
منو تو این همه درد و رنج تنها نذار
dont leave me out in the rain
نذار این بیرون تو بارون تنها بمونم
come back and bring back my smile
برگرد و لبخند رو به لبام بیار
come and take these tears away
بیا و این اشکها رو از چشمام پاک کن
I need your arms to hold me now
الان به بازوهات برای در آغوش گرفتنم نیاز دارم
the nights are so unkind
چه شب نا مهربونی
bring back those nights when I held you beside me
اون شبایی رو که با تو بودم رو به من برگردون
Unbreak my heart
قلبم رو ترمیم کن)
هنوز هم سلیقه اش مثل قبل بود بی حرف به موزیک گوش میدادیم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Shamim1376

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
21/9/20
ارسالی‌ها
189
پسندها
1,057
امتیازها
6,433
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #40
-نمی فهمم
-خوب بیا یه چیز دیگه رو امتحان کنیم من از چه میوه ای خیلی بدم میاد
-انار
-اونم من نه تو ازش بدت میاد
-یعنی چی
-ماهان من انقدر عاشقت بودم که همه علایقم رو بر اساس علایق تو انتخاب می کردم هرچی تو دوست داشتی دوست داشتم هر چی دوست نداشتی دوست نداشتم و تو هیچوقت من رو علایقم رو سلایقم رو نشناختی وقتی رفتی من تازه خودم شدم تازه ساحل شدم قبل از اون من پر از تو بودم تو رو بلد بودم
نگاهم رو ازش گرفتم و به چراغ های شهر دوختم
-تو آبی دوست داری از نارنجی بدت میاد انگور دوست داری از انار بدت میاد موسیقی کلاسیک دوست داری رستوران هایی رو دوست داری که تم کلاسیک و مدرن دارن عاشق رانندگی سرعتی هستی فیلم سریع و خشن رو بارها دیدی بازیگر مورد علاقه ات جیم کری از هوای سرد و برفی خوشت نمیاد قهوه رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 5)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا