«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

شعر مجموعه اشعار لبه پرتگاه | زری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ARNICA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 17
  • بازدیدها 483
  • کاربران تگ شده هیچ

ARNICA

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
1,135
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #1
عنوان شعر: لبه پرتگاه
نام شاعر: زری
قالب: غزل
مقدمه:
پاییز آمد
صدای باران، همان صدا بود
صدای خندهِ برگ و باد بود
پاییز و رقص گل‌ها
چه صدایِ آشنایی
صدای ملودی باران می‌آید
بوی غم و خاک باران خورده می‌آید
پنجره‌ها باز می‌شوند
غنچه‌ها سیراب می‌شوند
بهار می‌آید
لباس نو را بر تنم می‌کند
صورتم را نوازش می‌کند
 
آخرین ویرایش

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,501
پسندها
40,685
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • مدیر
  • #2
•| بسم رب العشق |•

1000008543.jpg

ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛ لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.

"قوانین بخش اشعار کاربران"
***
پس از ارسال بیست پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.

"تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار"
***
پس از گذشت بیست پست از دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست تگ دهید و از کیفیت اشعار خود آگاه شوید.
...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

ARNICA

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
1,135
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #3

ARNICA

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
1,135
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #4
گاهی از میان برگ و درختان
صدایی می‌شنوم
آن صدای دل‌نشین باران است
گاهی در غروب جمعه خاموش
بر پشت در خانه‌ات می‌شوم مدهوش
می‌نشینم بر روی پله‌هایی که،
درب خسته با نیم رخی خیس گشوده می‌شود
با چتری خیس از باران که در دست داری
سر بر روی شانه‌ام می‌گذاری و می‌گریستی
نگاه به لب‌های بازت می‌اندازم
تا صدایت را بشنوم
 

ARNICA

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
1,135
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #5
عشق تلخ‌ترین راز قصه‌هاست
تلخ‌ترین راز نهفته در ماست
با شکنجه‌ی غم‌ها عجین است
اما سوگلی فراق در ره ماست
چون کبوتر عاشق صحنه‌ی رواق‌هاست
کلاغ آوازخان پر شوق در با‌غ‌هاست
از میان درختان سَرَک می‌کشد
پرنده‌ی بال شکسته در آسمانِ شمول‌هاست
عشقت هنوز یادگار غم‌انگیز قصه‌هاست
 

ARNICA

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
1,135
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #6
چو مرغ شب خواندم و رفتی
چشمانت را بستی و گفتی
شنیدی غوغای خاموش شبم را
به خواب غفلتت رفتی و رفتی
به باغ رویا به باغ دشت و
صحرا رفتی و رفتی
سایه‌ی ابری در دل خاک
دلم را آشفته کردی و رفتی
تو اشک سرد چشمانِ مرا
چو قطره‌های باران افشاندی و رفتی
ظلمت شب لالایی شد
کویر تشنه‌لب سیراب شد
تو می‌باری همچو قطره‌ی باران
در جام ش*ر..اب نیلوفر و مرداب
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ARNICA

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
1,135
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #7
سال‌ها پیش از غم می‌سرودی
که «دردها در سی*ن*ه داری»
گونه‌ام را غبار غم کدر کرد
شاد و سر م*ست گفتمت
که «تو مرا داری»
دیروز غمت را جهد کردی
که بی‌عهدی‌هایم را فاش کردی
سرد و بی‌اعتنا رفتی
ذره‌های دروغت را فغان کردی
چرا من را، این‌گونه رها کردی؟
جز نام تو، نام دگر در شعرهایم نیست
دگر این دل جان‌سوزم ز نبودت نالان نیست
ز نام تو، دگر سیگار کام سنگینی نمی‌جوید
کسی جز تو، دگر عطر پیراهنم را نمی‌بوید
تا گلویم رسید فریادِ غم و بی‌بند و باری
دلم از غم بی‌جلای نبودت ضجه زد تا تو نیایی
 

ARNICA

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
1,135
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #8
لیک خاموش ماندم و غمم ماندگار
ناله‌هایم در قلبم شکسته و همچو آرام
تا تپش‌های قلب نامحسوسم نهان مانَد
سی*ن*ه‌ی خسته‌ام را می‌فشرد تا جان بازد
در نگاهم، نگاهت همچو گل شکفته بود و این راز
لیک می‌گویم رازم نهفته همچو در چشمان طناز
گل رز، گونه‌های گلگون تو را کرد غنچه‌ای باز
تو را می‌خواهم و نمی‌گویم تا بماند یادگاری
تا غرور مالامالم نشود بیماری
گرچه می‌دانم حقیقتِ تلخ را
اما می‌دانم که تو دوستم داری!
 

ARNICA

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
1,135
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #9
غم آمد و عاشق و معشوق همراهش نیست
با غم از عشق نمی‌گویم، چو مجنون و لیلی نیست
عشق آمد و از لیلی خبری نیست
این چه غمی‌ست که عشق در آن نهان نیست؟
ماه من در این قافله‌ی عشق نیست
عشق در قصه نباشد اگر خبری از مجنون نیست!
مجنون از آه جان‌سوز لیلی خبردار نیست
مگر آئینه دل لیلی، شوق نگاه مجنون نیست؟
عشق و معشوق هنر زیبای افق عشق و غم است
مجنون، دلیل این عشق و غم بی‌جلای لیلی نیست!
آخر و عاقبت این عشق بی‌پایان صورت کدر است
این راه و رسم عاشقان بی‌معشوقِ جان‌سوز نیست
دگر خبری از کورسویی امید در دل لیلی نیست
طالعِ گمراه بی‌نام و نشان مجنون آرزو مرگ نیست
 

ARNICA

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
1,135
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #10
ای آن‌که ز غم دوری سزاواری
و اندر نهان، قطره‌ی اشک بر گونه داری
کجا روم که نباشد نامش؟
ترسم از نبود او شد اندوه و دشواری
او که رفت، رفت او که آمد، آمد
گذشته گذشت، آینده می‌آید
غمِ چه بر سی*ن*ه داری؟
گیتی تو را همراه کرد
غم‌ دنیا بی‌پایان است
تو چرا غم دنیا، بر سی*ن*ه می‌پنداری؟
بر غم بی‌پایانِ دنیا نکن زاری
هر از گاهی قهقهه مستانه بر لب داری
چرا دنبال بهانه‌ای که خود را بیازاری؟
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا