ویژه رمان هُـودِه | مهدیه سجده نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

[Mahdiye sajdeh]

بغل گرفته مرا سفت
بدون هیچ سؤالی
به او چگونه بگویم
که دوستی‌ست خیالی؟!

#سید_مهدی_موسوی
______________________________
سلام خوبین؟ امروز دست پر اومدم البته با کلی دردسر چون دو پارتم پاک شد مجبور شدم دوباره بنویسم خلاصه کلی سختی کشیدم پس حمایت کنید خستگیم در بره
دوستون دارم :)

جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mahdiye sajdeh]

همـه‌ی عیب هایت را دوسـت دارم،
جز نبودنت.

#محمود_درويش
___________________________
سلام دوم امروز بازم پست داریم گفتم که دست پر اومدم و قراره داستان کلی جلو بره
دوستون دارم :)

جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mahdiye sajdeh]

خستہ‌تر از صدای من
گریه‌ی بی صدای تو
حیف که ماندہ پیش من
خاطرہ ات به جای تو..

#افشین‌یداللهی
_____________________________
سلام سوم امروز
میگم دیگه بهونه ندارید نظر بدید پس منتظرما
دوستون دارم :)
بازم پارت داریم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
شاید بگید چرا فاصله بین پارتا زیاده چون من همش در حال گرفتن یه موجود کوچولو از زیر مبل و صندلیام بازم نظر...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mahdiye sajdeh]

‏انقدر
دلم
به
دوست
داشتنت
گرم
بود
که
سوخت...
_____________________________
سلام چندم‌امشب و‌یه پارت دیگه هم داریم ولی دستم بنده احتمالا شب بدارم یا یه ساعت دیگه
دوستون دارم اومدم ببینم نظر گذاشتینا


جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mahdiye sajdeh]

تو آنجایی؛
و «آنجا» نمی‌داند
که چه‌قدر خوشبخت است.

#ناظم_حکمت
___________________________
سلام اخر امشب
خیلی دوستون دارم تو کلی شلوغی این پارتا رو گذاشتم ممنونم که حمایت میکنید
دوستون دارم :)

.جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mahdiye sajdeh]

چه گوشواره‌ای
از بوسه‌های من خوش‌تر؟
که دانه دانه نشینَد
به لاله‌ی گوشَت...

#حسین‌منزوی
__________________________
سلام به امروز
خوبین؟ حال دلتون خوبه؟ بازم باید بگم دسته پر اومدم تا حسابی الماز روی مخ رو بهتون نشون بدم تا ببینم چند نفر درست حدس می‌زدید دلیل کارش چیه!
من همیشه قسمتای عاشقانه رمانم رو سعی می‌کنم جدید بنویسم و خب عاشقانه این رمان هم باید بگم خیلی خودم ذوقش رو دارم :) چون خودم شخصیت الناز رو دوست دارم .
دوستون دارم زیاد:)
راستی تک قشنگ رمان رو دیدی؟ باید بگم این تگ رو مدیون حمایت شما قشنگا هستم...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mahdiye sajdeh]

بغلم کن که جهان کوچک و غمگین نشود
بغلم کن که خدا دورتر از این نشود

#حامدابراهیم_پور
____________________________
سلام دوم امروز یه پارت دیگه داریم اگر بتونم‌ بازم مینویسم
بازم نظرتون راجع به الناز چیه؟

جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mahdiye sajdeh]

تمامِ حرف ،
بر سر حرفی‌ است
که از گفتن آن عاجزیم...!

#یدالله_رویایی
________________________
سلام سوم امروز و‌ فعلا آخر اگر تونستم بازم میام اگر نشد تو طول هفته پارت میذارم
دوستون دارم:)
نظر بدید حتما گناه دارم

راستی از خوندن این رمان قشنگ هم نگذرید که خیلی طنز و خوبه و خانواده قصه به شدت دلنشین هستند

در حال تایپ | رمان پاندول | حانیه.س کاربر انجمن یک رمان

کد رمان: 5701 ناظر رمان: @Altinay* خلاصه: تعطیلات نوروزی یک خانواده در شهری شروع می‌شود که قرار بود میزبان خوبی برای آن‌ها باشد؛ اما از آنجا که همه‌چیز این خانواده یک شلم‌شوربای درست و حسابیست، هیچ‌چیز طبق انتظاراتشان پیش نمی‌رود و از همان بدو ورود درگیر اتفاقاتی می‌شوند که کم‌کم آونگ زندگیشان...

forum.1roman.ir

جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.