- تاریخ ثبتنام
- 22/12/23
- ارسالیها
- 52
- پسندها
- 128
- امتیازها
- 523
- مدالها
- 2
- سن
- 21
سطح
1
- نویسنده موضوع
- #11
- ک... کمک!
مردمک چشم راستم قرمز و به صورت کشیده در اومده بود؛ درست مثل چشم مار افعی! دندون نیش راست هم بلندتر شده بود و به طور واضح خودنمایی میکرد.
- خ... خوا... هش... میکنم... .
با صدای دورگه و جهش یافتهام فریاد زدم:
- خفه شو موجود ضعیف؛ تو برای من جز یه خوراکی ارزش دیگهای نداری!
نفسهای آخرش بود و بدنش غرق در خون شده بود؛ حتّی توانایی حرکت دادن دستها و پاهاش رو نداشت، امّا باز هم تقلّا میکرد و سعی داشت تکون بخوره.
با خنده بهش نگاه کردم و گفتم:
- تلاشت بیفایدهست انسان، شک نکن طولی نمیکشه که یوکی همتون رو نابود میکنه.
با خودم فکر کردم:
- یوکی؟ اون دیگه چیه؟!
گرسنه بودم؛ هرچه بیشتر به خون و بدن ناقصالعضوش نگاه میکردم، بیشتر مشتاق خوردن میشدم، صبرم به سر رسید به طرفش رفتم و...
مردمک چشم راستم قرمز و به صورت کشیده در اومده بود؛ درست مثل چشم مار افعی! دندون نیش راست هم بلندتر شده بود و به طور واضح خودنمایی میکرد.
- خ... خوا... هش... میکنم... .
با صدای دورگه و جهش یافتهام فریاد زدم:
- خفه شو موجود ضعیف؛ تو برای من جز یه خوراکی ارزش دیگهای نداری!
نفسهای آخرش بود و بدنش غرق در خون شده بود؛ حتّی توانایی حرکت دادن دستها و پاهاش رو نداشت، امّا باز هم تقلّا میکرد و سعی داشت تکون بخوره.
با خنده بهش نگاه کردم و گفتم:
- تلاشت بیفایدهست انسان، شک نکن طولی نمیکشه که یوکی همتون رو نابود میکنه.
با خودم فکر کردم:
- یوکی؟ اون دیگه چیه؟!
گرسنه بودم؛ هرچه بیشتر به خون و بدن ناقصالعضوش نگاه میکردم، بیشتر مشتاق خوردن میشدم، صبرم به سر رسید به طرفش رفتم و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش