- ارسالیها
- 31
- پسندها
- 85
- امتیازها
- 90
- نویسنده موضوع
- #21
در یک لحظه دیا جلوی چشممون ناپدید شد؛ با صدای بلند رو به سیلوانا گفتم:
- اون میتونه تو یه چشم بهم زدن ناپدید بشه باید سریعتر از همیشه بجنگیم.
بلافاصله صدای دینگ ساعت در اومد و هشدار از رسیدن به ارتفاع مورد نظر رو داد؛ چترهامون رو باز کردیم و با ملایمت پایین اومدیم، درست در نزدیکی زمین چتر رو جدا کردم و به پایین پریدم، لا به لای درختان و گیاهان انبوه به جست و جوی دیا پرداختیم.
- پس رافائل کجاست؟
همون لحظه رافائل از بالای درختی به ما علامت داد؛ به سمتش رفتیم و به او پیوستیم، حالا نوبت قدم بعدی یعنی پیدا کردن دیا بود.
- از هم جدا نشید دیا خیلی خطرناکه به تنهایی نمیشه از پا درش آورد.
شمشیرم رو برداشتم؛ رافائل شمشیر کوچیکتری متصل به یه زنجیر داشت و سیلوانا دو شمشیر سامورایی، سیلوانا مهارت...
- اون میتونه تو یه چشم بهم زدن ناپدید بشه باید سریعتر از همیشه بجنگیم.
بلافاصله صدای دینگ ساعت در اومد و هشدار از رسیدن به ارتفاع مورد نظر رو داد؛ چترهامون رو باز کردیم و با ملایمت پایین اومدیم، درست در نزدیکی زمین چتر رو جدا کردم و به پایین پریدم، لا به لای درختان و گیاهان انبوه به جست و جوی دیا پرداختیم.
- پس رافائل کجاست؟
همون لحظه رافائل از بالای درختی به ما علامت داد؛ به سمتش رفتیم و به او پیوستیم، حالا نوبت قدم بعدی یعنی پیدا کردن دیا بود.
- از هم جدا نشید دیا خیلی خطرناکه به تنهایی نمیشه از پا درش آورد.
شمشیرم رو برداشتم؛ رافائل شمشیر کوچیکتری متصل به یه زنجیر داشت و سیلوانا دو شمشیر سامورایی، سیلوانا مهارت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.