- تاریخ ثبتنام
- 19/3/25
- ارسالیها
- 60
- پسندها
- 176
- امتیازها
- 523
- مدالها
- 2
سطح
1
- نویسنده موضوع
- #31
_تو این مدت که من نیستم و تا موقعی که جمع کنین و برگردین افغانستان ازت میخوام شیش دنگ حواست پی فرزانه و این پسره امیر باشه نمی خوام اینا هیچ جوره باهم در تماس باشن میدونی که چی میگم
رحمت_بله آقا فهمیدم راستی تکلیف امیر چی میشه می خوای من تا میتونم بزنمش
_نه لازم نیست گور بابای جد آبادش بعدا حسابش رو میرسم من رفتم
سریع از ماشین پیاده شدم و به سمت کوچه خلوتی پیچ خوردم تا شاید منو گم کنن ولی نه از پشت صدای موتور شون شنیده میشد منم یواش یواش سرعتم رو زیاد کردم و شروع کردم به دویدن که یهو جلوی پام پیچ خوردن و پیاده شدن انگار بهشون میخورد جوجه بسیجی باشن یکی شون سمتم اومدو با باتونش به رون پام زده آخم بلند شد و با زانو روی زمین افتادم یکی دیگش زیر چونه مو گرفت و تو صورتم توپید
سرباز...
رحمت_بله آقا فهمیدم راستی تکلیف امیر چی میشه می خوای من تا میتونم بزنمش
_نه لازم نیست گور بابای جد آبادش بعدا حسابش رو میرسم من رفتم
سریع از ماشین پیاده شدم و به سمت کوچه خلوتی پیچ خوردم تا شاید منو گم کنن ولی نه از پشت صدای موتور شون شنیده میشد منم یواش یواش سرعتم رو زیاد کردم و شروع کردم به دویدن که یهو جلوی پام پیچ خوردن و پیاده شدن انگار بهشون میخورد جوجه بسیجی باشن یکی شون سمتم اومدو با باتونش به رون پام زده آخم بلند شد و با زانو روی زمین افتادم یکی دیگش زیر چونه مو گرفت و تو صورتم توپید
سرباز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.