• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان سالیز | حانیه شامل کاربر انجمن یک‌ رمان

  • نویسنده موضوع haniew
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 59
  • برچسب‌ها
    عاشقانه
  • کاربران تگ شده هیچ

haniew

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
24/3/25
ارسالی‌ها
3
پسندها
17
امتیازها
30
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
سالیز
نام نویسنده:
حانیه شامل
ژانر رمان:
تراژدی, عاشقانه, اجتماعی
کد رمان: 5672
ناظر رمان:

خلاصه:
دوتا خط موازی که هیچگاه به هم نخواهند رسید.
یک خط دختری که همیشه پناهگاه آدمای زندگیش بودِ، اما چرخ روزگار بد می‌چرخه و اون رو درون چاه دردسر می‌اندازه. چاهی که راه خلاصی نداره جز یک راه! راهی که آخرش تو رو به کام مرگ می‌کشد.
یک خط پسری شاد و موفق که آن‌ها، با گلوله‌ی غیبی احساساتش رو به غارت بردند و حالا او برای به دست آوردن قلبش، مجبورِ از میان دشت پر کاکتوس عبور کند، کاکتوس‌هایی که آلوده هستند به زهر دروغ و نرسیدن!
چه کسی می داند آخر این راه ها چه می شود؟ دو خط موازی می تونند به هم برسند؟ چه کسی اون ها رو، به بازی سختی‌ها دعوت می‌کند؟
همه اتفاقات منشا دارند، منشا این اتفاقات کجاست؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Ghasedak.

سرپرست تالار کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,075
پسندها
3,240
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • مدیر
  • #2
IMG_20250501_184704_079.jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

haniew

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
24/3/25
ارسالی‌ها
3
پسندها
17
امتیازها
30
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
- به نام پروردگار -

مقدمه:
در این هیاهو
در میان این ریز گردهای رقصان
در وسط کویری برهوت ایستاده‌ام
منتظر یه ناجی! در انتظار یک راه گریز!
دنبال یک نقطه امن!
برای در امان ماندن از گردباد سهمگین!
بیا که من بار دیگر پناهنده شوم در بین مرزهای اَمن آغوشت
بیا که من در این جنگ نابرابر برنده شوم!
بیا و مانند همیشه ناجی من شو!
بیا که این درمانده نیازت دارم!
 

haniew

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
24/3/25
ارسالی‌ها
3
پسندها
17
امتیازها
30
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
فصل صفر: جهنم
گاهی آتش بی‌رنگ ظهور میکند، برای سوزاندن وجودت!

[ تهران_یک آبان‌ماهِ هزاروسیصدونودونه ]
"زمان حال"
- پناه دبیری -

آرام پلک‌های خشک شده‌ام را روی هم غلتاندم و چشم گشودم، تیزی نور لامپ‌های مربعی روی سقف در حینی که با سرعت زیاد آن‌ها را یکی پس از دیگری رد می‌کردیم چشمم را زد و باعث شد چهره‌م درهم شود؛ با سرعت دوباره چشم بستم.
باد ملایمی که صورتم را نوازش می‌کرد و تکان‌های ریز تخت نشان از سرعت زیاد می‌داد، کمی سر چرخاندم تا از تابش مستقیم نور به چشمانم جلوگیری کنم، اما تِکه مویی که روی صورتم افتاد، پوستم را قلقلک می‌داد و کلافه‌ام کرده بود. لب‌های گوشتی که از شدت خشکی ترک برداشته بود را غنچه کردم و هوا را با شدت خارج کردم تا شاید بتوانم با فوت مو را کنار بدهم، اما موفق نشدم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

موضوعات مشابه

عقب
بالا