- تاریخ ثبتنام
- 9/3/25
- ارسالیها
- 320
- پسندها
- 653
- امتیازها
- 4,233
- مدالها
- 8
- نویسنده موضوع
- #61
فکر کنم اگر واقعا جن میدیدم، کمتر تعجب میکردم. سری تکان میدهم تا فکرم آزاد شود، خیر سرم پشت فرمان نشستم! کوتاه و مبهوت جواب میدهم:
- بفرمایید، سوالتون رو بپرسید.
از دستم خندهاش گرفته! مدتی ریز میخندد و سپس، نگاهش را به بیرون از ماشین میدهد.
- خواستم بپرسم چه جوری راضی نشدی از اون مدارک جعلی استفاده نکنی؟ هم تهدید شده بودی، هم با استفاده از اونها پرونده رو میبردی!
ابروهایم بالا میپرند. شایگان هم سرش را به جایی کوفته است! چه سوال بدیهیای میپرسد. جواب سادهای دارد.
- چون درست نبود.
با تعجب به سمتم برمیگردد. ابروهای باریکش بالا پریدهاند. نمیتواند به خاطر کمرش به صندلی تکیه دهد، پس بیشتر بازویش را به در ماشین تکیه میزند.
- چون درست نبود، همین؟
شانههایم...
- بفرمایید، سوالتون رو بپرسید.
از دستم خندهاش گرفته! مدتی ریز میخندد و سپس، نگاهش را به بیرون از ماشین میدهد.
- خواستم بپرسم چه جوری راضی نشدی از اون مدارک جعلی استفاده نکنی؟ هم تهدید شده بودی، هم با استفاده از اونها پرونده رو میبردی!
ابروهایم بالا میپرند. شایگان هم سرش را به جایی کوفته است! چه سوال بدیهیای میپرسد. جواب سادهای دارد.
- چون درست نبود.
با تعجب به سمتم برمیگردد. ابروهای باریکش بالا پریدهاند. نمیتواند به خاطر کمرش به صندلی تکیه دهد، پس بیشتر بازویش را به در ماشین تکیه میزند.
- چون درست نبود، همین؟
شانههایم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.