حرف هایم سیاسی نیست ,حرف هایم،حرف آیندست | ashki911 کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Alef_Gaf
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 22
  • بازدیدها 1,003
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
من لحظات زندگی ام را جرعه به جرعه اش را باخته ام
من به دیروز ها ی نزدیک باخته ام
ولی هنوز از فردا می گویم
از فرداهایی که در دوردست ترین نقطه ی افکارم ایستاده اند
فرداهایی که شاید هنوز صداقت جان داشته باشدد وعدالت نفس بکشد
فرداهایی که،کودتاهای ذهن امروز،خاطرات کهنه ای بیش برایش نباشد
خاطراتی که برای نسل آینده نوستالژی چون کوزت باشد
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
وای از ان روزی که کلاغ پیش خودش فکر کند عقاب است
.خودش را در اینه که قد دوهزاری هم نمی ارزد تروال ببیند
وهزاران وای از روزی که اینده ی هزاران نفر میلیون ها نفر میلیارد ها نفر در چنگ این کلاغ عقاب نما باشد
وای از ان روز
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
(همه یمان زندگیمان را وفق دادیم با مرگ آدمیت)
اصلاح میکنم عذر خواهم!
زندگیمان را وفق دادیم با نسل کشی خودمان
همه یمان در چهار راه تردید به رنگ قرمز چراغ قرمز خیره شده ایم والگوریتم (به من ربطی ندارد ؟)را روی خط عابر پیاده می کشیم
(به من چه کی مرد؟!
به من چه؟کی بالا کشید کی برد؟
به من چه حقوق بشر چه شد؟
به من چه کودک کشی هم از آتش زدن سیگار هم راحت تر شده؟!
به من چه...؟!)
کاش خفه شوند این صداهای گوش خراش بی تفاوتی
کاش خفه شوند
انتظار مساعدت از اینها ندارم فقط به گوششان برسانید
خفه شوند!
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
قانون سوم نیوتون چقدر خوب در جامعه یمان جا افتاده!
خوبی که میکنیم به همان اندازه و در همان راستا جوابش را میبینیم
البته یادم نرود که جوابش در جهت مخالف خوبیست
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
رگ گردن دراین روزهای خاکستری حکم مترسک بر جالیز را درد وکمتر فکری را به خود مشغول میکند
وگرنه اینگونه خودمان را در (تو زردی) غرق نمی کردیم
وبشر را در( درد)
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
واژه واژه ای که تن این کاغذ را سیاه میکند را من بالا اوردم از حقیقت وتصمیماتی حقی که هیچگاه درکشان نکردم
کاش می شد حقیقت های گذشته را پوست انداخت
برای حقیقت های اینده پیله ساخت
نه چون مگسی برای هزم حیقیقتی پوچ به دور خود چرخید
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
در میان انبوهی از سکوت
غرق در شهری وارونه هستیم
که خوبی و محبت در ان گل ها را خار می کند
وهمگان تشنه لب می گردند ولی دریغ از قطره ای اب در درون کوزه !
در این شهر بار کج به منزل می رسد
وتمام چاه های کَنده شده بهر کسی است
اینجا باید وارونه نفس کشید ومُرد
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
دنیا تنگ شده برام
نفس سخت شده برام
روزگار یخ شده برام
اینجا،جاییست که این سه صفت را به دوش می کشد
تنگ...سخت...یخ
اینجاییست،که اینده قرنیست که به سمت گذشته مهاجرت میکند
اینجا،جاییست که عقربه های ساعت برعکس میچرخند
من کسی هستم که رویاهایم را به دست این اینده ی مهاجر سپرده ام
بدون دانستن از مقصدش
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
دروغ گفتن..!
شده مانند نفس کشیدن برایمان
غافل از انیم که حکم خودکشی دارد برایمان
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
مادر بزرگم همیشه ابتدای قصه هایش را کلیشه ای اغاز میکرد(یکی بود یکی نبود!)
وهمین کلیشه باعث میشد هزاران سوال بدون کلیشه در ذهنم جوانه بزند
چرا همیشه یکی هست ویکی نیست؟
چرا همیشه یکی خوب است ویکی بد؟
چرا یکی سیاه است ودیگری سفید؟
چرا یکی پوچ است ودیگری گل؟
چرا این تضادها؟
تضادهایی که اشک ادم را در می اورد
تضادهای که اینده ویران میکند وارزو میکشد
 
امضا : Alef_Gaf
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا