دلنوشته‌ی حرف دل | MOhadese mazahri کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Mr_ARMAN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 35
  • بازدیدها 1,174
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Mr_ARMAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
277
پسندها
3,094
امتیازها
16,633
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
امشب بغضی مرا در بر گرفته
نه میترکد نه از بین می رود
ای کاش میشد
در آغوش کسی بترکد یا ازبین برود
بخدا خسته شده این‌گلویم بس بغض او را میفشارد!
 

Mr_ARMAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
277
پسندها
3,094
امتیازها
16,633
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
میشه بری؟!
چرا؟!
من این بودن رو نمیخوام!
مگه چه بودنیه؟!
بودن اجباری!ترجیح میدم هیچ وقت دوسم نداشته باشی تا اینکه با دروغ بگی دوسم داری!
 

Mr_ARMAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
277
پسندها
3,094
امتیازها
16,633
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
انقدر ناراحت نباش!
اونا که باعث این حالتن خوشحالن!
میخندن
میرقصن
عین خیالشون نیست!
تو چرا داغون تر شی؟!
تو بخندو اون هارو نابود کن
تو خوشحال باش و برقص
بزار اونا حالشون بد باشه
ارزش تو بیشتر از این هاست!
 
آخرین ویرایش

Mr_ARMAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
277
پسندها
3,094
امتیازها
16,633
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
ای کاش میشد بخوابی!
یه خواب عمیق!
یه خوابی که ببینی کی از نبودت شاد
و کی از نبودت غمگینه
 

Mr_ARMAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
277
پسندها
3,094
امتیازها
16,633
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
میدونی؟!
بعضی وقت‌ها دلت میخواد گریه کنی هوم؟!
دلت میخواد محو بشی؟!
یا غرق یه خاطره یا یه روز خوب بشی نه؟!
با اینکه میدونی دیگه پیش نمیاد!
میدونی فقط تو نابودمیشی!
ولی...
بیشتر از این نابود نشو
 

Mr_ARMAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
277
پسندها
3,094
امتیازها
16,633
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
آخرین بار کی خواب راحت داشته‌ام؟
یادم نمی‌آید!
آخر خیلی وقت است شبهایم را با شب‌ بخیر تو
تمام نکرده‌ام
 

Mr_ARMAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
277
پسندها
3,094
امتیازها
16,633
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
ولی دلبر من‌ و تو خیلی فرق داشتیم!
من خنده‌هام باتو از ته دل بود
توخنده‌هات بامن مصنوعی بود
من چشمام بادیدنت ستاره بارون بود
تو چشمات با دیدنش ستاره بارون بود
یه شباهتی داشتیما اگه گفتی؟
...
جفتمون عاشق بودیم دلبر!
من عاشق تو!
تو عاشق اون!
 

Mr_ARMAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
277
پسندها
3,094
امتیازها
16,633
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
شاید سهم ما از باهم بودن این بود
خنده‌‌های کوتاه!
خوشی‌های زودگذر!
لبخندهای گاه‌ و بی گاه!
اخم های مداوم!
دعواهای همیشگی!
دلبر وقتی بهم نمیخوردیم
چرا؟!
چرا انقدر عذابم دادی؟!
 

Mr_ARMAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
277
پسندها
3,094
امتیازها
16,633
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
فریادهای درون گلویم را بی صدا کردم جانا!
گلوله به گلوله‌اش را بر تن زخمیم زدم!
حال عزرائیل منتظر آمدنم هست
تا به عنوان گلوله‌ی بی صدا ببرد باخودش مرا!
 

Mr_ARMAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
277
پسندها
3,094
امتیازها
16,633
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
صدای آواز می‌آید!
صدای دست و هلهله است!
صدای جیغ و فریاد هم می‌آید!
چه خبر است؟!
کسی مرده است؟!
مگر نمی‌دانید یک تیمار اینجاست
حال هی او بگوید صدای آوازاست
هی بگوید صدای فریاد است
رهایش کنید!
غم مشکلات اورا بیمار کرده است
فقط عروسی دلبرش و مرگ خودش را به یاد دارد!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا