دلنوشته دخترانه هایم| shahbano کاربر انجمن یک رمان

[Shahbano]

دختر ها، مانند پسرا نمیتوانند بدون اطلاع هر جایی بردند و بیایند زیرا که پدرها غیرت دارند روی دخترشان.

 

[Shahbano]

دخترها، مانند پسر ها نیستند که با هر وضعی هر جایی بروند، دیدن آنها لیاقت میخواهد.

 

[Shahbano]

دختراها، جنس مردها نیستند ولی مردانه غصه میخورند.

 

[Shahbano]

دخترها، مانند پسر ها دلشان که میگرد دود سیگار به هوا نمیفرستند بلکه نگرانند مبادا رژ لبشان صورتیشان پاک شود و نقاب خنده شان کنار برود.

 

[Shahbano]

درد هایی دارند، ناگفتنی و رنج هایی میکشند، ناروا.
اما میزنند نقابی بر صورت، تا نیاید خم به ابرو کسی.
دختر ها نقاب زن های خوبی هستند، نقابی دارند به اسم نقاب لبخند. لبخند هایی بزرگ که ‌تعداد خیلی کمی از آنها واقعی اند‌.

 

[Shahbano]

کس چه میداند، چه آمد بر سر آنها.
کس چه میداند، آنها چه کشیدند و دم نزدند.

 

[Shahbano]

اینها بماند، اما دختر بودنم را دوست دارم......
نگفتم همیشه راضی و آسوده هستم اما دوستش دارم.

 

[Shahbano]

دختر ها همانند که به نامشان سوره ای مبارک، مطهر شد.

 

[Shahbano]

اگر کسی بداند که این دخترها چه کسانی هستند و چگونه‌ موجودی هستند، اگر میدانستند که این دختر ها زاده یک روح متعالی هستند، روز ها و شب ها، گاه و بیگاه خداوند را شکر میکردند که در رحمت به وسیله این فرشتگان زمینی به روی آنها باز شده است.

 

[Shahbano]

دختر ها خوب بلدند حوا باشند خوب بلدند زلیخا، مریم، فاطمه و خدیجه باشند اما حوای کسی نمیشوند که به هوای دیگری برود.
دختر محبت نمیکنند بیهوده، عشق نمیورزند به هرکس، بها نمیدهد بی بهانه.