• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

مجموعه دلنوشته‌‌های باید با من حرف می‌زدی! | نگار.میم کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Negar-
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 21
  • بازدیدها 2,037
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Negar-

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,128
پسندها
36,195
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
35
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
من که دلتنگ می‌شوم در اتاقم سیل می‌آید!
مثلاً سیلی از وسایلم به سمت دیگر اتاق روانه می‌شوند...
سیلی از افکارم در تلاطم‌اند...
سیلی از احساساتم مرا در بر گرفته‌اند و در حال غرق کردن من‌اند.
بیا و نگذار بشوم موج سواری ماهر... بیا!
 
آخرین ویرایش
امضا : Negar-

Negar-

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,128
پسندها
36,195
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
35
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
تک به تکِ سلول‌هایم تو را می‌خواهند.
گویا آن‌ها هم فهمیده‌اند کیستی...
گویا آن‌ها هم تپشِ قلبم را در مقابلِ تو دیده‌اند...
گویا آن‌ها هم بالاخره تو را شناختند... .
 
آخرین ویرایش
امضا : Negar-

Negar-

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,128
پسندها
36,195
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
35
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
و می‌دانی...
گاه باید گذاشت و رفت
گاه باید نبود
گاه باید ندید
گاه باید نشنید
و گاه باید مُرد... .
 
آخرین ویرایش
امضا : Negar-

Negar-

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,128
پسندها
36,195
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
35
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
نفس زندانی است.
نه دمی... نه بازدمی...
هیچ و هیچ!
تقلا می‌کنی برای ذره‌ای هوا!
آری... ذره‌ای هوا!
و نیست... هوا نیست... .
 
آخرین ویرایش
امضا : Negar-

Negar-

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,128
پسندها
36,195
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
35
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
من که می‌نویسم... تو چرا نمی‌خوانی؟!
بخوان این مزخرفیات و چرندیات را.
حرف که نمی‌زنیم... باشد!
حرف نزنیم... اما حداقل همین چرندیات را بخوان!
بگذار دل خوش کنم که حرف‌هایم را می‌شنوی... .
 
امضا : Negar-

Negar-

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,128
پسندها
36,195
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
35
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
من گفته بودم دلم نمی‌شکند...
اما نه در برابر همه حرف‌هایت!
آری دلم نمی‌شکند
اما خواه ناخواه بعضی حرف‌ها دل شکستن دارند
چه من بخواهم... چه نخواهم... .
 
امضا : Negar-

Negar-

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,128
پسندها
36,195
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
35
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
می‌خندی و من دلم ریش ریش می‌شود برای آن زلف‌های در بادت!
جانا دلبری بس است...
بیا و کنارمان بنشین بگذار با عطر زلف‌های شب رنگت آرامش بیابیم...
بیا.
 
امضا : Negar-

Negar-

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,128
پسندها
36,195
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
35
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
باید با من حرف می‌زدی
تا جلوی این دلتنگی‌ها را بگیریم،
جلوی این اشک‌ها را بگیریم.
 
امضا : Negar-

Negar-

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,128
پسندها
36,195
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
35
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
نفس‌هایمان حبس در سینه شده
دلمان... دلمان می‌تپد
اما نه به گرمی قبل!
نه به تندی قبل... .
دقیقه‌ای یکبار خون پمپاژ می‌کند
آن هم فقط برای اینکه زنده بمانیم.
 
امضا : Negar-

Negar-

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,128
پسندها
36,195
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
35
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
دیگر ملالی نیست.
آرامیم...
نشسته‌ایم در کنجی و با خود خلوت کرده‌ایم.
سخنی نداریم، صدایی نمانده، در اصل
دیگر نفسی نمانده.
پس به خود تکانی می‌دهیم؛
نفسِ آخر را می‌کشیم
و سپس چشم‌هایمان را به روی این جهان می‌بندیم.
برای همیشه... برای همیشه!
 
امضا : Negar-
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا