جنونمن
من یک ولد از طایفه ای غرق کثافت
یا کل نژادم همگی اهل عبادت
من اهل جنون اهل نماز اهل نجابت
هرطور که باشم به کسی یا احدی چه؟
میزنم بر صف اغیار جنون است جنون!
میدرم پردهی پندار جنون است جنون!
جنونمن
من یک ولد از طایفه ای غرق کثافت
یا کل نژادم همگی اهل عبادت
من اهل جنون اهل نماز اهل نجابت
هرطور که باشم به کسی یا احدی چه؟
جنونجنون
میزنم بر صف اغیار جنون است جنون!
میدرم پردهی پندار جنون است جنون!
شبجنون
تماشاییست پیچ و تاب آتش، آه خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی جانا
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
خوابشب
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
وآنچه در خواب نشد چشم من و پروین است
فراقخواب
همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد
همه شب دیده من بر فلک استاره شمرد
خوابم از دیده چنان رفت که هرگز ناید
خواب من زهر فراق تو بنوشید و بمرد
زندانفراق
شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است
دیوارزندان
دیوار رویاروی من از جنس خاک و سنگ نیست
یک عمر زندان توام ، یک عمر کتمان می کنم
تودیوار
این در که منم
از هر سو که گشوده شود
به دیوار می رسد
تو از من به دریا برو
من از تو
به دیوار می رسم
کوچتو
تو مرا آزردی که خودم کوچ کنم از شهرت
تو خیالت راحت می روم از قلبت
می شوم دور ترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی و به خود می گویی که
باز می اید و می سوزد از این عشق ولی
برنمی گردم نه
می روم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد
عشق زیباست و حرمت دارد
پشت دیوار سکوتکوچ
زیر سقف آسمانی خالی از خورشید و ماه
ماندهام لیل و نهارم را کجا پیدا کنم؟
فصل یخبندان ندارد قصد کوچ از خاطرم
منجمد گشتم بهارم را کجا پیدا کنم؟