جهانجهان
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را؟
آتشجهان
جان من و جهان من زهره آسمان من
آتش تو نشان من در دل همچو عود من
آتشآتش
شعله ی انفس و آتش زنه ی آفاق است
غم قرار دل پر مشغله ی عشاق است
گلشمع
شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد
میتوان سوخت اگر عمر بفرماید عشق