مهم اشعار مناسبتی

  • نویسنده موضوع GHAZAL NAROEE
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 46
  • بازدیدها 15,205
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

GHAZAL NAROEE

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
"بهار"
نوشته:madis
bfd5c6ce8af956dfa71b46ef54010746.jpg


بهار چه واژه زیبایی
می توان آن را به بانویی زیبا شبیه دانست
که لباسی پر از شکوقه برتن دارد
و از کنار هر درختی می گذرد
به او شکوفه و حیات می دهد
و بر تن سبز دشت گل می پاشد
و به دل سنگی سنگ نیز

گل هدیه می دهد
 
امضا : GHAZAL NAROEE

GHAZAL NAROEE

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
موضوع: بهار
شاعر:
Roya 18


884201b748e4f2bf4784f396be99011c.jpg

مردی از جنس طلا
در میان کوچه ها
می گذشت با فصل ها
آمدش فصل بهار

فصل زیبای بهار
فصل شادی ،فصل شور
باز مرد ،غمگین بود
هر چه بود مرد عمل

مرد سختی ، مرد جنگ
باز بود شرمنده ،سخت

پیش آن اهل و عیال
چون ندارد پولکی
تا بگیرد چیزکی
تا برد پیش عیال

شادی آرد در حیاط

تو ندانی این دو چیز
حال این مرد فقیر
هر چه کرد ،اما نشد
کار کرد و کار کرد

اما نداشت آن چیز را
آشنا ، پارتی را
پس چرا در این زمان
در زمان بی کسی

در پتو کردی سَرَت
سَر دَر آوَر از پَتو
کُن کمک ،این مردِ خوب
شاد کن این مردِ کار
دِه غرور و افتخار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROEE

GHAZAL NAROEE

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
موضوع:بهار
شاعر:
ωσℓƒ gιяℓ
12efaaa4dd7be4e6098451998a52712f.jpg
به دیدم در ره عشق روزی
پریزادی زیبا و بهاری
به دو گفتم : ای معشوقه تناز
از کدام ره به کجا می روی ؟
چون ل**ب گشود و به گفت :
«ای زمستان
ای گیسو سفید
من هستم لیلی بهاری
بر دل خشک درختان
می بخشم برگ و گلی چو خدایی
می هم دشت های خشکیده را من
حس عشق و زندگانی »
بودم محو خرمن های رقصان او
بودم محو خدایی او
شکر کردم خالق او را
چون افرید شهزاد بهاری​
 
امضا : GHAZAL NAROEE

GHAZAL NAROEE

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
1584538860841.png

موضوع: شعر بامزه؛ درمورد انجمن یک رمان

شاعر:Roya 18

واای
وای
اینجا کجاست
اینا چیه تو اینجا
سهند و سینا
مینا و نیما
رضا و سارا
وااای
وای
اینا که عشقای منن
ماشااله
چشم نخورن
ایشاالله
اما یه سوال
اینجا کجاست؟
آها ، گرفتم
اینجا یه جایِ باصفاست
ساخته شده با گل،گلان
گلای پر جنب و جوش
که زود نمیشَن خموش
کارشون چیه؟
یه کار خوب
که می کنن با جون و دل
ریسه می ری باهاشون
می میری با بعضیشون
آشنا میشی با بعضی
نِما میشه یه عشقی
اینجا یکِ
رمان میده
حالا
اگه می خوای بدونی و بمونی
باید خودت بیایی و بخونی​
 
امضا : GHAZAL NAROEE

GHAZAL NAROEE

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
6a23a5684479cc7eb920f6d1737cb733.jpg
موضوع: آزاد
شاعر:mahdieh_b

"گردش تقدیر"
شب همینجاست، به ما نزدیک است
درد اینجاست، شبم تاریک است
بی تو ای ماه دلم بی نور است
پر ز ترک های عمیق و دل من رنجور است
من به چشمان خودم می بینم
شهر بی یار چقدر تاریک است
ماه بی خورشیدش می میرد
من بدون تو در این شهر چه باید بکنم؟
گر نباشی نفسم می گیرد
لحظه ها دلگیر است
ثانیه در پی هم می گذرد
هر شبم یک سال است
روزهایم یک قرن
ماه هایم همچون ماه شب اول ماه نیمه و نصف
خنده بی جان شده و حال من از قبل غم انگیز تر است
من نگفتم که ترحم بکنی بر حالم
یا که باز آیی و گویی که تویی در جانم
من به گردی زمین خویش...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROEE

FakhTeh

مدیر ارشد + مسئول فنی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
29/1/20
ارسالی‌ها
3,940
پسندها
41,590
امتیازها
71,672
مدال‌ها
36
سطح
38
 
  • مدیرکل
  • #16
شام-غریبان-6.jpg
شعر مناسبتی شب شام غریبان
شاعر: Fateme. Tina@
درد لاعلاج

نکن گریه، صدایت آشکار است
نکن ناله، دلت با غم عیان است

خدا داند پدر مرد صبوری‌ست
ولی زینب دلش تنگ علی نیست

دلش نالان غم‌های بقی نیست
دلش نالان کتف مادری نیست

دلش نالان کفر کافران است
دلش نالان ظلم ظالمان است

درون شام باران طبیب است
ولی بر درد زینب مرحمی هست؟

خداوندا ولی زینب جوان است
چرا دردی چُنین، بر او روان است
 
امضا : FakhTeh

FakhTeh

مدیر ارشد + مسئول فنی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
29/1/20
ارسالی‌ها
3,940
پسندها
41,590
امتیازها
71,672
مدال‌ها
36
سطح
38
 
  • مدیرکل
  • #17
835515.jpg
شعر مناسبتی روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی
شاعر: Fateme. Tina@

ای پرنده‌ی خیال!*
به بندت کشیدند
وَ گفتند
تو آزادی
پرِ پروازت را
به اسارت کشیدند
وَ گفتند
تو آزادی
باز کن در این قفس را
پرواز کن
بال بگیر
برو
تو!
آزادی...

*با توجه به سنبل روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی
 
امضا : FakhTeh

FakhTeh

مدیر ارشد + مسئول فنی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
29/1/20
ارسالی‌ها
3,940
پسندها
41,590
امتیازها
71,672
مدال‌ها
36
سطح
38
 
  • مدیرکل
  • #18
شعر مناسبتی ۱۸ مرداد روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم
شاعر: نرگس برزن نرگس برزن

رهاندی مردمی را ز بلوا
نشاندی سایه‌ای را
ز زنهار و طمانینه
دلیری و فتوت
در تو صفتِ راستینه
وارستگی حرم را
برای همه کردی نهادینه
نخواستی بار دگر
سِر ابیها اسیر خولی‌ها شود
نادرستی بار دگر
در عدالت‌ها تکرار شود
 
امضا : FakhTeh

FakhTeh

مدیر ارشد + مسئول فنی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
29/1/20
ارسالی‌ها
3,940
پسندها
41,590
امتیازها
71,672
مدال‌ها
36
سطح
38
 
  • مدیرکل
  • #19
شعر مناسبتی ۱۸ مرداد روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم
شاعر: Lili.Da Lili.Da

مادر گفته بودی پدرم در سفر است.
پدرم آمده حالا اما بی نفس است.
مادر گفته بودی که پدرم در سلامت است.
پس این کیست که چنین پر جراحت است.
پدرم گفته بودی که به گردش می‌روی
این چه گردشی است که تو از پیشم می‌روی
پدرم چشمانت را باز کن تورو به خدا
یا که منم ببر پیش خودت، پیش‌ خدا.
مادرم مگر توی سوریه چه خبر است؟
کربلا است یا صحرای علقمه است؟
مادرم بگو به پدرم که پیش ما برگرده.
مادرم بگو بیاد که نفس من هم برگرده‌.
 
امضا : FakhTeh

FakhTeh

مدیر ارشد + مسئول فنی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
29/1/20
ارسالی‌ها
3,940
پسندها
41,590
امتیازها
71,672
مدال‌ها
36
سطح
38
 
  • مدیرکل
  • #20
1394052215320897558689110.jpg
شعر مناسبتی ۲۳ مرداد روز مقاومت اسلامی
شاعر: Lili.Da Lili.Da

هر‌گوشه‌از ایران من جای پای یک مقاومت است.
درختان به چشم و گوش جنگ را لمس کرده‌اند
می‌زنند و می‌زنند و می‌زنند.
حتی به صغییر و علیل تیر می‌زنند
تا دلیران ایران قدم نهادند بر زمین
چکه چکه خون چکید و چکید
ناگهان لحظه‌ای غریب بانگ زدند :
جنگ به پایان رسید.
کودک و پیر و مرد و زن
خندیدند و خندیدند و خندیدند
 
امضا : FakhTeh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 10)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا