متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

اشعار رهاشده کاربران مثنوی آه|شاعر علی ناصری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع alinasserikhanik
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 309
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

alinasserikhanik

شاعر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
275
پسندها
618
امتیازها
4,113
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #1
یاد یاران ام ،به دل سدی زدم
دربساط حادثه، نقدی زدم
اشک گشتم درشب این سالها
شرح هجران گشته ام درآه ها
سوزماندن درشب پروازها
چشم هجران میشودآوازها
اشک وسوزم سخت ویران می کند
آه سرداین خانه زندان می کند
آه یاران ،یک موافق ؟راه کو
چهره سجاده ،درد چاه کو
در شب بی درد مردان زمین
جسم زیبای جوانی روی مین
درهجوم وحشی این دردها
شرح آتش می شوندنامردها
آه سختم ،پیکری از سوزها
خانه در تزویر شد این روزها
درشب غفلت زراه مردها
درسرهر کوچه اند بی دردها
صورت درد م و باران دیده ام
خانه ،در اندوه یاران دیده ام
کوچه ی دردی به آه مادرم
چهره ی زردی به خط آخرم
آه امشب کوچه دربیدادسوخت
مثنوی ها در شب فریاد سوخت
هان عزیزان چهره ها را خواب برد
قصه ی این غصه هاراآب برد
ناله ی آخر شدم این روزها
چشم بارانم به جنگ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا