اشعار رهاشده کاربران مجموعه دوبیتی عاشق کش |علی انصاری جابری کاربر انجمن یک رمان

[Aliansari]

نگاهش، ... نور مهر خاوری داشت

هزاران زهره و صد مشتری داشت


مرا با تیر مژگان بر زمین دوخت

خیالش ، ... عالم پهناوری داشت

​

"
Aliansari

 

[Aliansari]

نیامد، دم کنم چایی برایش

گلیم گل ، گذارم زیر پایش


اگر اصرار من سودی ندارد!...

خدا پشت و پناه چشم هایش​

"
Aliansari

 

[Aliansari]

عاشق بشوی!،... حیات را می بندم

دروازه ی کائنات را ، ... می بندم


کافیست نخی ز موی تو کم بشود

من راه پل صراط را ، ... می بندم​

"
Aliansari

 

[Aliansari]

شر و شور سرودن های من بود

هجا های ، ... دل تنهای من بود


رهایم کرد ، از در خویش مردن

هوای پاک بودن های ... من بود​

"
Aliansari

 

[Aliansari]

تو!، توفان بلا بودی، بهارم!

به یغما برده ای دار و ندارم


گذشتی!،با تمام بی قراری!...

شبیه باد و باران ، از کنارم

"

پر از دریا!، پر از موج رهایی!

پر از یلدا و ... صبح بیوفایی!


فلات تبتم ! ... هیمالیایم !!!!!

ول بالا بلندم !!!، کی می آیی!


"
Aliansari

 

[Aliansari]

از شرم نگاه عاشقش آب شدیم

ما ،سربه هوا دچار گرداب شدیم


قانون بد جاذبه ما را پیچاند .‌‌‌..

با سربه میان برف پرتاب شدیم !

"
Aliansari

 

[Aliansari]

نه ساق و ریشه می ماند عزیزم

نه شیر و بیشه می ماند، عزیزم!


بیا !، سیمرغ را بالندگی کن!!

فقط، اندیشه می ماند عزیزیم !


"
Aliansari

 

[Aliansari]

زردیده دل، از شرار می کاهدونیست

او لحظه به لحظه عمر ،می آهد و نیست


هر شنبه هزار ساله ، جمعیده شدست!

دلبر به سرقرار ، می خواهد و نیست


"
Aliansari

 

[Aliansari]

خبر داغ است، و اصل ماجرایند

میان برف و بوران و خدا یند


ولی، ققنوس های بی پری که ...

... بدون بال، مهمان دنایند !


"
Aliansari