اشعار رهاشده کاربران مجموعه دوبیتی عاشق کش |علی انصاری جابری کاربر انجمن یک رمان

[Aliansari]

دوبیتی در به چشمان تو وا کرد

به هرجا رفت رازم برملا کرد


دوتا فتنه ، دو تا جلاد بی رحم

میان کشور دل ، کودتا کرد​

"
Aliansari

 

[Aliansari]

علی انصاری جابری

خزان است ودلم تشویش دارد

غمی، از عقل دور اندیش دارد


اگر خرگ لب داغش نباشد...

"زمستان بدی ،...در پیش " دارد​

"
Aliansari

 

[Aliansari]

بهاری رفت ما غمگین و سردیم

شرابی بود و ما مستی نکردیم


به دنبال شمیم عطر یاسش...

شبیه باد های دوره گردیم​

"

Aliansari

 

[Aliansari]

علی انصاری جابری

فلک آتش زده' دار وندارم

اجاق کور این ایل و تبارم


همانند شما ، از دست دلبر

ز دمپایی خوران، روزگارم​

"
Aliansari

 

[Aliansari]

دلا گفتم ! به خود می نازی از نو

ق*م*ا*ر عاشقی ، می بازی از نو


سرم شد کهله ی سردار سنگش...

بباز ای دل! سر از نو بازی از نو​

"



"
Aliansari

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Aliansari]

بداهه به روایت تصویر
ماجرای عجیب


#انصاری جابری

دهاتی پیرمردی پاک و ساده

پی تو روی جاده پا نهاده

زمانه قامتش را منحنی کرد

نگشتی از خر شیطان پیاده!




یکی بود و یکی اصلا نبود و ...

زن ساده بروی خر ، حسود و...

و مردی بیل در دست و پیاده

خرشیطان هدایت می‌نمودو...




همانگونه ک درنطق پری هست

سوار خر گمانم دلبری هست

ولی مرد خمیده ی دهاتی

تمام عاشقان را مظهری هست

****


عجب قاب قشنگ و بی نظیری

زنت شاه و تو حالاچون اسیری

اسیر آن دل پاک دهاتی

فراغ ازشهوت و،،دراوج پیری




بهانه کرده با زن گفتگو را

ولی دل می برد پیوسته او را

اگرچه آب رفته بر نگردد

رود شاید بیابد آب جو را





تمام هستیش بر خر سوار است

خزان در چشم او فصل بهار است

قدش از جور دنیا منحنی گشت

بلی این را ه و...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Aliansari]

سحر برخیز و کن از عاشقت یاد

بیفشان موی سوسن بر دم باد

به من شاید که پیغامی رساند...

پیامی گر به واتساپ من افتاد​

"
زینب میشی

 

[Aliansari]

بهاری!، ' حسرت پاییزم از تو

زسقف آسمان،،، آویزم از تو!


دلم تنگه ، دلم ابری ، دلم خون

هوای ...، بارش یکریزم از تو​

"
Aliansari

 

[Aliansari]

نمیشه عاشقی را ، پرده پوشید

شرابی باشه و باهم نجوشید

اگر که ساقیان ، پیران راهند...

شرنگ شوکران هم می شه نوشید​

"
Aliansari

 

[Aliansari]

بزن سازت، دلم شاید برقصد

بزن کل ، با تو می آید برقصد

پس از عمری ندانستم دلم با...

کدامین ساز تو باید برقصد!​

"
Aliansari