- ارسالیها
- 467
- پسندها
- 5,484
- امتیازها
- 21,583
- مدالها
- 11
- نویسنده موضوع
- #91
مطمئنا این چیزی نبود که من می خواستم
- من فقط می ترسم
دکتر امیری: از چی؟
- از اینکه عصبی بشید
دکتر امیری: یعنی به نظرت من اونقدر بی منطقم که به خاطر عصبانیتم نتونم کنترلی روی احساساتم داشته باشم؟
مگه می شد این آدم رو پیچوند!
نگاهش رو برای چند ثانیه از جاده گرفت و بهم خیره شد...درجواب این نگاه نگران و منتظر چی می تونستم بگم بجز حقیقت؟
- قضیه سر یه دختره!
انتظار هر واکنشی رو داشتم بجز این آرامش....هیچ چیز رو نمی شد از صورتش و حتی زبان بدنش فهمید....الان واقعا آروم بود یا تظاهر می کرد؟
دکتر امیری: خُب؟
- امیر ازش خوشش اومده... اما
دکتر امیری: اما چی؟
- راستش امیر کاملا احساساتی شده برای همین خیلی چیزها رو نمی بینه...
دکتر امیری: چطور؟
-: به نظر من دختره از اونایی هست که کیسه می دوزن برای...
- من فقط می ترسم
دکتر امیری: از چی؟
- از اینکه عصبی بشید
دکتر امیری: یعنی به نظرت من اونقدر بی منطقم که به خاطر عصبانیتم نتونم کنترلی روی احساساتم داشته باشم؟
مگه می شد این آدم رو پیچوند!
نگاهش رو برای چند ثانیه از جاده گرفت و بهم خیره شد...درجواب این نگاه نگران و منتظر چی می تونستم بگم بجز حقیقت؟
- قضیه سر یه دختره!
انتظار هر واکنشی رو داشتم بجز این آرامش....هیچ چیز رو نمی شد از صورتش و حتی زبان بدنش فهمید....الان واقعا آروم بود یا تظاهر می کرد؟
دکتر امیری: خُب؟
- امیر ازش خوشش اومده... اما
دکتر امیری: اما چی؟
- راستش امیر کاملا احساساتی شده برای همین خیلی چیزها رو نمی بینه...
دکتر امیری: چطور؟
-: به نظر من دختره از اونایی هست که کیسه می دوزن برای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر