- ارسالیها
- 467
- پسندها
- 5,484
- امتیازها
- 21,583
- مدالها
- 11
- نویسنده موضوع
- #371
- پسرت خونریزی شدیدی داشت. با کتامین بیهوشش کردم و با اشاره سر به مشکور اوکی دادم که بدون رعایت تشریفات خونگیری و مراحل باز کردن شکم همه مراحل را با تیغ بیستوری و قیچی انجام داد. واقعا انتظار این سرعت عمل بالا رو ازش نداشتم. صادقانه بگم لحظهای که دیدم جراح، دکتر مشکورِ تو دلم برای پسرت فاتحه خوندم چون اینجور جراحت سنگینی، جراح حاذق و کارکشتهای میخواست و من فکر نمیکردم مشکور بتونه از پسش بربیاد. اما خب بر خلاف انتظارم همه چیز داشت خوب پیش میرفت و من همچنان تو کف سرعت عمل جراح بودم که یکدفعهای پسرت ایست قلبی کرد. زمان داشت میگذشت و احیا با تیم سه نفره مشکور و کمکهاش که نوبتی احیا رو ادامه میدادند هیچ نتیجهای نداشت. من دیگه داشتم خودم رو برای ختم احیا آماده میکردم که مشکور داد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر