- ارسالیها
- 467
- پسندها
- 5,484
- امتیازها
- 21,583
- مدالها
- 11
- نویسنده موضوع
- #401
نگاهم رو از دست مهدیار که داشت تو دفترچه مامان مینوشت گرفتم:
- می خوام باهاش صحبت کنم.
مهدیار: با توجه به چیزهایی که گفتی، علت تشدید حملههای مادرت همین موضوع بوده و من اصلا صلاح نمیدونم بخوای در مورد این موضوع باهاش حرف بزنی. متوجهی که؟
- ولی من باید سوالام رو ازش بپرسم.
دفترچه رو مُهر کرد و به طرفم اومد:
- گفتم هیچ گونه استرسی نباید داشته باشه. خودت که دیگه از اوضاعش خبر داری. حین حمله سرع، ایست قلبی کرده و این اتفاق ممکنه دوباره با حمله بعدی تکرار بشه. شاید دفعه بعد اونقدر خوششانس نباشه که دووم بیاره! خودت که می دونی نود و شش درصد افرادی که ایست قلبی دارند قبل از اینکه به بیمارستان برسند تموم می کنند! پس بهتره ریسک نکنی!
دفترچه رو داد دستم و به طرف در اتاقش رفت:
- یه مریض بد حال...
- می خوام باهاش صحبت کنم.
مهدیار: با توجه به چیزهایی که گفتی، علت تشدید حملههای مادرت همین موضوع بوده و من اصلا صلاح نمیدونم بخوای در مورد این موضوع باهاش حرف بزنی. متوجهی که؟
- ولی من باید سوالام رو ازش بپرسم.
دفترچه رو مُهر کرد و به طرفم اومد:
- گفتم هیچ گونه استرسی نباید داشته باشه. خودت که دیگه از اوضاعش خبر داری. حین حمله سرع، ایست قلبی کرده و این اتفاق ممکنه دوباره با حمله بعدی تکرار بشه. شاید دفعه بعد اونقدر خوششانس نباشه که دووم بیاره! خودت که می دونی نود و شش درصد افرادی که ایست قلبی دارند قبل از اینکه به بیمارستان برسند تموم می کنند! پس بهتره ریسک نکنی!
دفترچه رو داد دستم و به طرف در اتاقش رفت:
- یه مریض بد حال...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.