- ارسالیها
- 467
- پسندها
- 5,484
- امتیازها
- 21,583
- مدالها
- 11
- نویسنده موضوع
- #421
ساشا: چند سالته؟
- دوازده سال.
ساشا: خیلی بچهای به درد کار من نمیخوری! من اینجا کسی رو میخوام که حداقل زور داشته باشه سنگها رو جابجا کنه!
- باور کنید من زورم خوبه. از پسش بر میام!
ساشا: بیا اینجا این سنگ رو بلند کن ببینم.
نگاهی به سنگ سفید روبه روم انداختم. کمرم درد گرفت اما بلندش کردم.
ساشا: بیا اینجا ببینم! اسم سنگها رو برات میگم بعد ازت میپرسم اگه یاد گرفته بودی بمون، اگه نه که برو.
میدونستم سنگ بزرگ جلو پام انداخته که ردم کنه اما من برای ثبت نام خوابگاه و دانشگاه به پول نیاز داشتم
ساشا: خب حالا بگو اسم این سنگ چی بود؟
- مرمر افغانستان.
ساشا: این یکی؟
- تِراوِرتِن.
ساشا: خوشم اومد خیلی تیزی. باشه بمون. ساعت کاریت از هفت صبح تا ده شبه. راستی پدر و مادرت اجازه میدن بیای اینجا...
- دوازده سال.
ساشا: خیلی بچهای به درد کار من نمیخوری! من اینجا کسی رو میخوام که حداقل زور داشته باشه سنگها رو جابجا کنه!
- باور کنید من زورم خوبه. از پسش بر میام!
ساشا: بیا اینجا این سنگ رو بلند کن ببینم.
نگاهی به سنگ سفید روبه روم انداختم. کمرم درد گرفت اما بلندش کردم.
ساشا: بیا اینجا ببینم! اسم سنگها رو برات میگم بعد ازت میپرسم اگه یاد گرفته بودی بمون، اگه نه که برو.
میدونستم سنگ بزرگ جلو پام انداخته که ردم کنه اما من برای ثبت نام خوابگاه و دانشگاه به پول نیاز داشتم
ساشا: خب حالا بگو اسم این سنگ چی بود؟
- مرمر افغانستان.
ساشا: این یکی؟
- تِراوِرتِن.
ساشا: خوشم اومد خیلی تیزی. باشه بمون. ساعت کاریت از هفت صبح تا ده شبه. راستی پدر و مادرت اجازه میدن بیای اینجا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.