- ارسالیها
- 993
- پسندها
- 5,067
- امتیازها
- 23,673
- مدالها
- 17
- نویسنده موضوع
- #61
صدای نغمه مانع حرفم شد:
- وای مسیح خدا خیرت بده نمیدونستم چجور باید تا فرودگاه برم.
- مسیح یه لبخند گرمی زد به نغمه و گفت:
- این چه حرفیه نغمه خانوم.
نغمه رو به من گفت:
- نسیم پاشو برو آماده شو تو هم بیا یکم پیش هم باشیم.
با اینکه دلم از مسیح پر بود اما دلمم میخواست تا باهاشون برم؛ نگاه مامانم کردم که سری تکون داد و به تایید حرف نغمه گفت:
- آره مادر نشد خیلی وقت بگذرونین با خواهرت برو، منم یه سر میرم پیش خالهت.
پس سرمو تکون دادم با گفتن الان میام با دو به سمت اتاقم رفتم.
کت مشکی کوتاهمو با شلوار بگ مشکی پوشیدم و با شال زرشکی تکمیل کردم با زدن یه رژ زرشکی و...
- وای مسیح خدا خیرت بده نمیدونستم چجور باید تا فرودگاه برم.
- مسیح یه لبخند گرمی زد به نغمه و گفت:
- این چه حرفیه نغمه خانوم.
نغمه رو به من گفت:
- نسیم پاشو برو آماده شو تو هم بیا یکم پیش هم باشیم.
با اینکه دلم از مسیح پر بود اما دلمم میخواست تا باهاشون برم؛ نگاه مامانم کردم که سری تکون داد و به تایید حرف نغمه گفت:
- آره مادر نشد خیلی وقت بگذرونین با خواهرت برو، منم یه سر میرم پیش خالهت.
پس سرمو تکون دادم با گفتن الان میام با دو به سمت اتاقم رفتم.
کت مشکی کوتاهمو با شلوار بگ مشکی پوشیدم و با شال زرشکی تکمیل کردم با زدن یه رژ زرشکی و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر