- ارسالیها
- 993
- پسندها
- 5,067
- امتیازها
- 23,673
- مدالها
- 17
- نویسنده موضوع
- #41
نسیم: نه دیگه؛ جناب آریامهر شما هم بفرما حرف بزنید و توضیحات گوهر بارتون رو به بچهها منتقل کنید.
با لبخندی کج ابروهام رو بالا دادم و رو به بچهها گفتم:
- خب سوال بپرسید تا بهتون بگم.
یکی از بچهها خواست شروع کنه که بغل دستیش مانعش شد و بلند شد و نزدیک در کلاس رو به نسیمی که سرش به کتاب خوندن گرم بود گفت:
- خانم با اجازه!
نسیم نگاهی به دختر کرد و سر تکون داد که دختر رفت و بعد از چند دقیقه با یک صندلی اومد و اون رو کنارم روی سکو گذاشت و گفت:
- بفرمایید خواستین توضیح بدین خسته نشین.
نسیم با بیتفاوتی نگاهی کرد و مشغول کتاب خوندن شد منم نشستم و توی ده دقیقه مونده به
زنگ به تمام سوالاتی که داشتن جواب دادم.
هرچند چندین نفر نوبتشون نشد اما من قول دادم باز هم برم و جواب...
با لبخندی کج ابروهام رو بالا دادم و رو به بچهها گفتم:
- خب سوال بپرسید تا بهتون بگم.
یکی از بچهها خواست شروع کنه که بغل دستیش مانعش شد و بلند شد و نزدیک در کلاس رو به نسیمی که سرش به کتاب خوندن گرم بود گفت:
- خانم با اجازه!
نسیم نگاهی به دختر کرد و سر تکون داد که دختر رفت و بعد از چند دقیقه با یک صندلی اومد و اون رو کنارم روی سکو گذاشت و گفت:
- بفرمایید خواستین توضیح بدین خسته نشین.
نسیم با بیتفاوتی نگاهی کرد و مشغول کتاب خوندن شد منم نشستم و توی ده دقیقه مونده به
زنگ به تمام سوالاتی که داشتن جواب دادم.
هرچند چندین نفر نوبتشون نشد اما من قول دادم باز هم برم و جواب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش