- ارسالیها
- 1,267
- پسندها
- 19,090
- امتیازها
- 42,073
- مدالها
- 27
- سن
- 20
- نویسنده موضوع
- #21
***
در آسمان پر میزنم
تا شاید چشمانت را دوباره به نظاره بنشینم؛
اما آن دو را که نمیبینم
بالهایم میشکند
چشمانم لبریز میشوند
از غم از دوری از جدایی... .
بر روی زمین که میافتم،
از جای خالی قلبم پر از افسوس میشوم
دل این را ندارم که نفرینت کنم.
یا نه! من اصلا دل ندارم.
اینها را ولش کن
خودم را که نفرین میکنم
چرا پر از درد میشوم؟
مگر نفرینی که از دل برنیاید اثر میکند؟
یا شاید نفرین توست.
من دل ندارم اما تو یک جفتش را داری.
در آسمان پر میزنم
تا شاید چشمانت را دوباره به نظاره بنشینم؛
اما آن دو را که نمیبینم
بالهایم میشکند
چشمانم لبریز میشوند
از غم از دوری از جدایی... .
بر روی زمین که میافتم،
از جای خالی قلبم پر از افسوس میشوم
دل این را ندارم که نفرینت کنم.
یا نه! من اصلا دل ندارم.
اینها را ولش کن
خودم را که نفرین میکنم
چرا پر از درد میشوم؟
مگر نفرینی که از دل برنیاید اثر میکند؟
یا شاید نفرین توست.
من دل ندارم اما تو یک جفتش را داری.
آخرین ویرایش توسط مدیر