ماجرای‌ خنده دار داشتین

[Sepideh.T]

ماجرا خنده‌داری تو زندگیتون داشتین؟

 

[Sepideh.T]

اوهوم
مامانم دو بار رفت سونوگرافی و اشتباه بهش گفتن که من پسرم
خلاصه اسمم‌ هم قرار بود امیر باشه
وقتی به دنیا اومدم همه این‌جوری نگام‌ کردن 0_0
آخه قرار بود با یه امیر رو به رو شن نه سپیده
...
من تا یه سه روز اسم نداشتم تا بالاخره خانواده محترم تصمیم گرفتن اسمم رو بذارن سپی
***
@ALVIN
@Raha ♡
@RADI
@AMIRA
@Daniel.G_M
@asadi.kia
@Asaliii83
جواب دادن شما الزامیستتتت

 

[Vini.]

ن ​

 

[merry]

برای نامزدم یه ماجرا پیش میومد همیشه. هر وقت می‌رفت آزمایش خون می‌داد بهش می‌گفتن باداره خودمم کم کم داشتم به جنسیتش شک می‌کردم
@بینا.الف

 

[Tara.A]

کدوم بگم هرروز زندگی ام برا خودش سوژه
به قول مهرداد

 

[nana :)]

یادش بخیر
زمان امتحانات با ایشون @Shabnm داشتم می‌رفتم خونه که دیدم یه پسره داره ساندویچ می‌گیره اما داره منو نگاه می‌کنه
اومدم صاف وایسم پام گیر کرد پرت شدم جلو
پسره خندش گرفت گفت مواظب باش خودتو به کشتن ندی
هیچی خلاصه که خیلی ضایع شدم

 

[nana :)]

راهنمایی که بودم من مسئول خوندن و گرم کردن مجلس بودم
یه روزی زنگ ورزش که همه شلوار عوض می‌کردن من شروع کردم خوندن گفتم بیاید وسط
بقیه بدون شلوار اومدن رقصیدن و منم جایگاه معلم نشسته بودم و اطرافم شلوغ بود
غرق خوندن بودم که دیدم همه جا ساکت شده من دارم هنوز می‌خونم
به خودم که اومدم تو دفتر بودم تا تعهد بدم

 

[Saba Abbasi]

همین هفته پیش وسط خیابون، جلو چشم ملت داشتم ی خانومه‌ای رو پشت فرمون مسخره میکردم جلو چشمو ندیدم ع جدول وسط خیابون پرت شدم پایین
اینا ب درک..خاستم پاشم مانتوم تا مچ پام بود رف زیرپام دوباره افتادم
مردمو باید جمعشون میکردی -_-

 

[فاطم]

اوهوم
مامانم دو بار رفت سونوگرافی و اشتباه بهش گفتن که من پسرم
خلاصه اسمم‌ هم قرار بود امیر باشه
وقتی به دنیا اومدم همه این‌جوری نگام‌ کردن 0_0
آخه قرار بود با یه امیر رو به رو شن نه سپیده
...
من تا یه سه روز اسم نداشتم تا بالاخره خانواده محترم تصمیم گرفتن اسمم رو بذارن سپی
***
@ALVIN
@Raha ♡
@RADI
@AMIRA
@Daniel.G_M
@asadi.kia
@Asaliii83
جواب دادن شما الزامیستتتت

ندارم عزیز وگرنه میگفتم((:

 

[nana :)]

یبار هم با یکی از دوستام داشتیم سعی می‌کردیم که لپامون رو به هم بچسبونیم (واقعا نمیدونم چرا اینکارو می‌کردیم یادم نمیاد باید از شبنم بپرسم)
از شانس بدمون همون لحظه من با معلم چشم تو چشم شدم صحنه من و دوستم رو که دید، فکر کرد که ازون کارا می‌کنیم
هی...