- ارسالیها
- 290
- پسندها
- 6,304
- امتیازها
- 21,013
- مدالها
- 10
- نویسنده موضوع
- #11
نامحصوص دستی به موهای مشکی پرکلاغیش کشید و با ناز پشت گوشش زد، کمی جابهجا شد که نگاهم به موهای بلند سیاهش که تا پایین کمرش میرسید قفل شد. اندامی کشیده اما تو پر داشت و همین به جذابیتش اضافه میکرد. اگه میخواستم توی یک کلمه توصیفش کنم، از کلمهی عروسک استفاده میکردم، به زیبایی و بینقصی یک عروسک بود، خصوصاً پوست سفید و یکدستش.
نزدیک شدن شخصی رو به میز احساس کردم. آروم نگاهم رو از پیراهن کوتاه قرمزرنگ اقاقیا گرفتم و به روبهروم دوختم. گارسون با جلیقهی سیاه و پیراهن سفیدرنگش، با احترام سرش رو خم کرد و پرسید:
- چیز دیگهای میل ندارین، خانم؟
متفکر لبم رو گزیدم. کمی احساس گرسنگی میکردم؛ اما وقت کافی برای غذا خوردن نداشتم. لبم رو آروم با انگشت شستم...
نزدیک شدن شخصی رو به میز احساس کردم. آروم نگاهم رو از پیراهن کوتاه قرمزرنگ اقاقیا گرفتم و به روبهروم دوختم. گارسون با جلیقهی سیاه و پیراهن سفیدرنگش، با احترام سرش رو خم کرد و پرسید:
- چیز دیگهای میل ندارین، خانم؟
متفکر لبم رو گزیدم. کمی احساس گرسنگی میکردم؛ اما وقت کافی برای غذا خوردن نداشتم. لبم رو آروم با انگشت شستم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش