من تمام سرمایهام، قلبم را،
به تو میدهم و تو فریب وار لبخند میزنی، و به خیالت من چه سادهلوحانه چنین کردم...!
اما لبخند صورت من هم فریب بود!
برای تو نه...
برای عقلی که فغان میکرد، و قلبی که مرثیه می خواند...!
و لعنت به همان قلب که برای دیدن همان لبخندت سر خودش را برید!