روی سایت دلنوشته ویران شده | دوشیزه‌ی مجهول کاربر انجمن یک رمان

[Sepideh.T]

دلی بزرگ می‌خواهد زندگی کردن در این دنیا، دلی‌ می‌خواهد تا خیلی چیز‌ها را نبینی، خیلی چیز ها را نشنوی و از خیلی چیزها بگذری و باز هم از زندگی لذت ببری... .
که منِ «ویران شده» این دل بزرگ را نداشتم... .

 

[Sepideh.T]

پایان یک "ویران شده"
دوشیزه مجهول:
《امیدوارم خوشتون اومده باشه، اگر کم و کسری داشتم به بزرگی خودتون ببخشید》
***

 

[Sepideh.T]

«تقدیم به بهترین معلم ادبیات، سرکار خانم
مویدی و سر کار خانم مرادی خوب»

 

[Sepideh.T]

گاهی اوقات دلت می‌گیرد،
از هر آنچه دوست داری و نداری،
و آنوقت است که دلت می‌خواهد!

 

[Sepideh.T]

همانند کودکی که در پی بستنی است،
گریه کنی و جیغ بکشی!

 

[Sepideh.T]

تا شاید اندکی و فقط اندکی مرهمی شود بر روی دل‌تنگت!
(the end)
1398/12/1

 

[Maede Shams]

​