نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان مهره‌ی مات | م . صالحی کاربر انجمن یک رمان

م .صالحی

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
810
پسندها
7,685
امتیازها
22,273
مدال‌ها
13
  • نویسنده موضوع
  • #241
آرمین مطمئن گفت:
- من ایران می‌مونم به هر قیمتی که شده.
- عمه کتایون کیه؟
- عمه‌ی مادرمه، بزرگ خانواده ماست. یه پیرزن خیلی دوست داشتنی و مهربون و البته فوق العاده ثروتمند که به غیر من و آرش وارث دیگه‌ای نداره. از شاهزاده‌های بازمانده‌ی قاجار.
یاسمن ابروی بالا برد گفت:
- پس تو هم یه جورایی شاهزاده‌ای؟
آرمین نفس عمیقی کشید و گفت:
- سابق بر این به این موضوع افتخار هم می‌کردم اما تازگیا فهمیدم خیلی هم جای افتخار نداره.
- چرا؟
- دیدگاه آدما عوض می‌شه یاسمن. دیروز رفته بودم تکیه. خیلی خوشم اومد. یه حاج آقای اونجا بود کلی با هم حرف زدیم هر چقدر من فلسفه بافتم و ضد دین حرف زدم با حوصله گوش کرد و جوابم رو داد.
یاسمن کنجکاو گفت:
- خب نتیجه‌ش چی شد؟
- تهش خیلی شرمنده شدم. بیشتر از هر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 4)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا