- ارسالیها
- 478
- پسندها
- 7,199
- امتیازها
- 21,583
- مدالها
- 13
- نویسنده موضوع
- #51
رزیتا-ممنون.
سری تکان داد و از کنارشان گذشت که رزیتا گفت:
رزیتا-فک نمیکنی رفتارش یکم عجیب شده؟!
ملورین-رفتار کی؟
رزیتا-مارسلو میگم!
ملورین-آها، چطور مگه؟
رزیتا سرش را پایین انداخت و با خجالت گفت:
رزیتا-حس میکنم بعد از اون شب که تبدیل شدم مثل یه گرگ به من نگاه میکنه.
اوه نه، رزیتا نباید رفتار مارسل را اینگونه تعبیر میکرد؛ دستش را روی شانه ی رزیتا گذاشت و گفت:
ملورین-این طور نیست، اون میفهمه که تو کی هستی و برای من جدید تو رفتارش و طرز فکرش عوض نمیشه.
رزیتا-نباید میرفتم جنگل.
ملورین-هی رزیتا این تقصیر منه من فراموش کرده بودم، منو ببخش!
رزیتا-نه مقصر تو نیستی این همه سال داری منو پنهان میکنی.
ملورین-باعث افتخارمه که از وارث گرگینه محافظت کنم.
رزیتا پوزخندی زد و با تلخی گفت:
رزیتا-اره، وارثی...
سری تکان داد و از کنارشان گذشت که رزیتا گفت:
رزیتا-فک نمیکنی رفتارش یکم عجیب شده؟!
ملورین-رفتار کی؟
رزیتا-مارسلو میگم!
ملورین-آها، چطور مگه؟
رزیتا سرش را پایین انداخت و با خجالت گفت:
رزیتا-حس میکنم بعد از اون شب که تبدیل شدم مثل یه گرگ به من نگاه میکنه.
اوه نه، رزیتا نباید رفتار مارسل را اینگونه تعبیر میکرد؛ دستش را روی شانه ی رزیتا گذاشت و گفت:
ملورین-این طور نیست، اون میفهمه که تو کی هستی و برای من جدید تو رفتارش و طرز فکرش عوض نمیشه.
رزیتا-نباید میرفتم جنگل.
ملورین-هی رزیتا این تقصیر منه من فراموش کرده بودم، منو ببخش!
رزیتا-نه مقصر تو نیستی این همه سال داری منو پنهان میکنی.
ملورین-باعث افتخارمه که از وارث گرگینه محافظت کنم.
رزیتا پوزخندی زد و با تلخی گفت:
رزیتا-اره، وارثی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.