- ارسالیها
- 1,621
- پسندها
- 14,538
- امتیازها
- 35,373
- مدالها
- 20
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #11
او چه میدانست از دل چارلز، او تنها چند دقیقه است که ظلم سفاک را دیده. سفاک به قد و هیکل و مذکر کاری ندارد؛ او اراده کند کارش تمام است. چه میدانست این سفاک مقابلش ظاهر از خونسردی و سردیاش بردارد چه دیوانهای میشود که بزرگ و کوچک به اندازه انگشت کوچکش هم نمیشمارد. چارلز آب دهان به پایین فرستاد و گفت:
- تو که چند نفر رو خبر میکنی که بیان مدرک جمع کنن باید بفهمی چرا به جای اون پنجتا مرد، سفاک جلوت ایستاده. تو نمیدونی همین انسان تک چشم چه آدمیه...دلم نمیخواد به دست کسی مثل اون بمیرم. بهتره برای نجات خودتت سفاک رو به جونم نندازی.
سفاک خونسرد چنین ترسناک است دیوانگیاش دیگر چیست که چارلز واهمه دارد. حال که وقت خشم سفاک است باید عقب نشینی کرد. با سفاک بگو مگو داشت اما جایش...
- تو که چند نفر رو خبر میکنی که بیان مدرک جمع کنن باید بفهمی چرا به جای اون پنجتا مرد، سفاک جلوت ایستاده. تو نمیدونی همین انسان تک چشم چه آدمیه...دلم نمیخواد به دست کسی مثل اون بمیرم. بهتره برای نجات خودتت سفاک رو به جونم نندازی.
سفاک خونسرد چنین ترسناک است دیوانگیاش دیگر چیست که چارلز واهمه دارد. حال که وقت خشم سفاک است باید عقب نشینی کرد. با سفاک بگو مگو داشت اما جایش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش